illumination

/ˌɪˌluːməˈneɪʃn̩//ɪˌluːmɪˈneɪʃn̩/

معنی: روشن کردن، روشنسازی، تذهیب، اشراق، چراغانی، تنویر
معانی دیگر: نورانی سازی، روشنایی، توضیح، آشکارسازی، روشنگری، نورآذینی، چراغ آذینی، (نسخه های خطی و غیره) تزیین متن، (نورسنجی - شدت نور در سطح معین) مقدار نور، تابناکی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: illuminational (adj.)
(1) تعریف: the act of illuminating or the state of being illuminated.
متضاد: darkness, ignorance
مشابه: light

(2) تعریف: a light or lighting.
مشابه: light

(3) تعریف: the intensity of light per unit of area of a surface exposed to light, measured in lumens; illuminance.

(4) تعریف: the act or art of ornamenting a letter, page, or the like with designs, color, pictures, or the like, or an example of such embellishment.
مشابه: miniature

جمله های نمونه

1. divine illumination
نور الهی

2. the illumination of manuscripts
تذهیب متون

3. the illumination of the city in celebration of victory
چراغانی شهر به مناسبت پیروزی

4. the illumination of the sky by searchlights
نورانی شدن آسمان با نورافکن ها

5. i found great illumination in the lecture
نطق او بسیار الهام بخش بود.

6. White candles, the only illumination, burned on the table.
[ترجمه گوگل]شمع های سفید، تنها روشنایی، روی میز سوختند
[ترجمه ترگمان]شمع های سفید، تنها روشنایی، روی میز می سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The skylight will provide good illumination from above.
[ترجمه گوگل]نورگیر نورگیری خوبی از بالا فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این دریچه روشنایی خوبی را از بالا تامین خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In that flash of illumination, he realized where he had gone wrong.
[ترجمه گوگل]در آن درخشش، او متوجه شد که کجا اشتباه کرده است
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه روشنایی، فهمید که در کجا اشتباه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The only illumination was from a skylight.
[ترجمه گوگل]تنها نور از نورگیر بود
[ترجمه ترگمان]تنها روشنایی از یک پنجره سقفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The rooms were flooded with soft illumination.
[ترجمه گوگل]اتاق ها پر از نور ملایم بود
[ترجمه ترگمان]اتاق ها پر از روشنایی ملایم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Task lighting usually entails higher levels of illumination needed for reading and other close work.
[ترجمه گوگل]روشنایی وظیفه معمولاً مستلزم سطوح بالاتری از روشنایی مورد نیاز برای خواندن و سایر کارهای نزدیک است
[ترجمه ترگمان]نورپردازی تکلیف معمولا شامل سطوح بالاتر نور مورد نیاز برای خواندن و کار نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The lighted shop windows threw a bleak illumination on to the empty pavements.
[ترجمه گوگل]ویترین های روشن مغازه ها نور تیره ای را به پیاده روهای خالی می انداخت
[ترجمه ترگمان]پنجره روشن ویترین یک روشنایی bleak روی سنگفرش خالی راه انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the monasteries the candidates for illumination are ordered by their masters to go meditate on these enigmas and return with answers.
[ترجمه گوگل]در صومعه‌ها، اربابان خود به کاندیدهای روشنایی دستور می‌دهند که بر روی این معماها تعمق کنند و با پاسخ برگردند
[ترجمه ترگمان]در صومعه ها، داوطلبان برای روشنایی، به وسیله استادان خود دستور یافته اند تا درباره این معماها تعمق کنند و به پاسخ های خود بازگردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The only illumination came from emergency lights over the doors.
[ترجمه گوگل]تنها نور از چراغ های اضطراری بالای درها می آمد
[ترجمه ترگمان]تنها روشنایی از چراغ های اضطراری بالای درها به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Daylight came in through its glass roof; this was now the only illumination.
[ترجمه گوگل]نور روز از سقف شیشه ای آن وارد می شد این اکنون تنها روشنایی بود
[ترجمه ترگمان]روشنایی روز از پشت بوم شیشه ای وارد شد؛ اکنون تنها روشنایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A volume by Noel Humphreys on the art of illumination can boast at least ten colours on white leather blocked in gold.
[ترجمه گوگل]یک جلد از نوئل هامفریس در مورد هنر تذهیب می تواند حداقل ده رنگ را بر روی چرم سفید طلایی به رخ بکشد
[ترجمه ترگمان]یک کتاب از سوی نوئل Humphreys در زمینه هنر روشنایی می تواند حداقل ده رنگ روی چرم سفید مسدود شده در طلا داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روشن کردن (اسم)
illumination

روشن سازی (اسم)
elucidation, illumination

تذهیب (اسم)
illumination, gilding

اشراق (اسم)
shining, illumination, inward light

چراغانی (اسم)
illumination

تنویر (اسم)
illumination

تخصصی

[شیمی] روشن سازى، چراغانی، نورانی سازى، روشنایی، نور
[سینما] روشنایی
[عمران و معماری] نورافشانی
[برق و الکترونیک] روشنایی
[ریاضیات] روشنایی، روشن
[معدن] شدت روشنایی (خدمات فنی)

انگلیسی به انگلیسی

• lighting, brightening; light; enlightenment; clarification; decoration, illustration; illuminance (optics)
illumination is the lighting that a place has.
illuminations are coloured lights which are put up in towns, especially at christmas, as a decoration.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : illumine / illuminate
✅️ اسم ( noun ) : illumination
✅️ صفت ( adjective ) : illuminated / illuminating
✅️ قید ( adverb ) : _
illumination ( سنجش از دور )
نور، روشنایی، روشنی، روشن کردن منطقه
شدت نوری که به واحد سطح برخورد می کند.
به آن برتابندگی نیز می گویند.
مثال:
illumination Angle
زاویه دید در تصاویر راداری
illumination by Reflection
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
Lighting
illumination ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: روشنایی
تعریف: شار نور فرودی بر واحد سطح اجسام
Illumination ( کشف )
Witnessing ( شهود )
اصطلاحات عرفانی می باشد .
شفاف، روشن
( noun ) روشنایی - اشراق - light
روشنگری
جلوه حق
نورپردازی

بپرس