illogical

/ˌɪˈlɑːdʒɪkl̩//ɪˈlɒdʒɪkl̩/

معنی: نامعقول، غیر منطقی
معانی دیگر: نا حسابی، زور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: illogically (adv.), illogicality (n.), illogicalness (n.)
• : تعریف: not logical; contrary to reason or the rules of logic.
مترادف: absurd, fallacious, invalid, irrational, paralogistic, unsound, untenable
متضاد: logical, rational
مشابه: contradictory, erroneous, false, fantastic, haphazard, impossible, inconsistent, incorrect, sophistic, specious, unreasonable, untrue, wrong

جمله های نمونه

1. his reasoning was illogical
استدلال او غیرمنطقی بود.

2. It is illogical to oppose the repatriation of economic migrants.
[ترجمه گوگل]مخالفت با بازگرداندن مهاجران اقتصادی غیرمنطقی است
[ترجمه ترگمان]این غیر منطقی است که با بازگشت مهاجران اقتصادی مخالفت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is clearly illogical to maintain such a proposition.
[ترجمه گوگل]به وضوح حفظ چنین پیشنهادی غیرمنطقی است
[ترجمه ترگمان]این کاملا غیرمنطقی است که چنین پیشنهادی را حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has an illogical fear of insects.
[ترجمه گوگل]او ترس غیر منطقی از حشرات دارد
[ترجمه ترگمان]او ترس غیر منطقی از حشرات دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is an illogical statement, because if one part is true, then the other must be false.
[ترجمه گوگل]این یک گزاره غیرمنطقی است، زیرا اگر یک قسمت درست باشد، باید قسمت دیگر نادرست باشد
[ترجمه ترگمان]این یک شرح غیرمنطقی است، زیرا اگر یک قسمت درست باشد، آن دیگری باید اشتباه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Although strictly illogical, Martin's interpretation of this paradox seems the best.
[ترجمه گوگل]اگرچه به شدت غیرمنطقی است، اما تفسیر مارتین از این پارادوکس بهترین به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]اما تفسیر مارتین از این پارادوکس به شدت غیر منطقی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's illogical to pay for homeless families to stay in hostels instead of building new houses.
[ترجمه گوگل]این غیرمنطقی است که به جای ساختن خانه های جدید برای خانواده های بی خانمان برای اقامت در خوابگاه ها هزینه کنیم
[ترجمه ترگمان]این غیر منطقی است که به جای ساختن خانه های جدید، برای خانواده های بی خانمان پول پرداخت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It seems illogical to change the timetable so often.
[ترجمه گوگل]به نظر غیرمنطقی است که جدول زمانی را اینقدر تغییر دهیم
[ترجمه ترگمان]به نظر منطقی می رسد که این برنامه زمانی اغلب تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So it was partly out of an illogical sense of obligation that she began to read his book on Aurae Phiala.
[ترجمه گوگل]بنابراین تا حدی به دلیل یک احساس غیرمنطقی تعهد بود که او شروع به خواندن کتاب او در مورد Aurae Phiala کرد
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب تا اندازه ای از حس غیر منطقی و غیرمنطقی بود که او شروع به خواندن کتابی درباره Aurae کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was illogical, but she had a premonition that Officer Hassan's instinct would prove correct.
[ترجمه گوگل]غیرمنطقی بود، اما او پیش‌بینی می‌کرد که غریزه افسر حسن درست می‌شود
[ترجمه ترگمان]این غیر منطقی بود، اما پیش بینی کرده بود که غریزه افسر حسن درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He carries on with his illogical druggy spew, obviously telling a tragic story by the look on his face.
[ترجمه گوگل]او به پرتاب مواد مخدر غیرمنطقی خود ادامه می دهد و واضح است که داستان غم انگیزی را با نگاه روی صورتش بازگو می کند
[ترجمه ترگمان]او ادامه می دهد: به نظر میاد این داستان غیر منطقی و غیر منطقی به نظر می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is illogical to sell stocks and shares when their value is low.
[ترجمه گوگل]فروش سهام و سهام زمانی که ارزش آنها پایین است غیرمنطقی است
[ترجمه ترگمان]فروش سهام و سهام زمانی که ارزش آن ها پایین است غیرمنطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Often illogical or insubstantial, they can be neutralized or eliminated with a minimal effort.
[ترجمه گوگل]اغلب غیرمنطقی یا غیر اساسی، می توان آنها را با حداقل تلاش خنثی یا حذف کرد
[ترجمه ترگمان]اغلب غیر منطقی و غیر طبیعی می توانند با کم ترین تلاش خنثی یا حذف شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But even the most logical of us have illogical moments and problems with romance.
[ترجمه گوگل]اما حتی منطقی ترین ما هم لحظات غیرمنطقی و مشکلات عاشقانه داریم
[ترجمه ترگمان]اما حتی منطقی ترین زمان ما لحظات منطقی و مشکلاتی در رابطه با عشق و عاشقی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نامعقول (صفت)
absurd, unreasonable, irrational, preposterous, illogical

غیر منطقی (صفت)
irrational, illogical, inconsequent

انگلیسی به انگلیسی

• not logical, not reasonable
an illogical feeling or action is not reasonable or sensible.

پیشنهاد کاربران

۱. غیر منطقی. ۲. نا معقول
مثال:
his reasoning was illogical.
استدلال او غیر منطقی {و نامعقول} بود.
خلاف منطقی
یک امر illogical، یک امر مخالف منطق است. امری که دستکم یکی از اصلهای منطقی را نقض می کند. برای همین، از عبارت "خلاف منطقی" برای آن استفاده می کنیم.
اما گاهی چیزهایی هست که مخالف یکی از اصول منطقی نیست اما قابل آنالیز با منطق هم نیست ( مانند عرفان ) ، در این امور، از عبارت "غیرمنطقی" و در انگلیسی از عبارت Non - Logical بهره می بریم.
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : illogicality
✅️ صفت ( adjective ) : illogical
✅️ قید ( adverb ) : illogically
متضاد logical
غیر منطقی
نامعقول

غیر منطقی

بپرس