illiquid

/ˌɪˈlɪkwəd//ˌɪˈlɪkwəd/

معنی: جامد، غیر قابل تبدیل به پول
معانی دیگر: (آنچه که به آسانی قابل تبدیل به پول نقد نباشد) نانقدینه، غیرنقدینه، نا معلوم، غیر مایع

جمله های نمونه

1. It is an illiquid asset which generates a fixed income depending on the stock's interest rate.
[ترجمه گوگل]دارایی غیر نقدی است که بسته به نرخ بهره سهام، درآمد ثابتی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این یک دارایی illiquid است که یک درآمد ثابت را بسته به نرخ بهره سهام ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Therefore there are benefits to both liquid and illiquid banks in using the money market to adjust liquidity positions near to its ideal.
[ترجمه گوگل]بنابراین، استفاده از بازار پول برای تعدیل موقعیت نقدینگی نزدیک به ایده آل آن، برای بانک های نقدینگی و غیر نقدشونده مزایایی دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین مزایای هر دو بانک مایع و illiquid در استفاده از بازار پول برای تنظیم موقعیت نقدینگی در نزدیکی ایده آل آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A car is highly illiquid, but yields a high return to the owner.
[ترجمه گوگل]یک خودرو بسیار غیر نقدینگی است، اما بازده بالایی برای مالک دارد
[ترجمه ترگمان]یک ماشین بسیار پیچیده است، اما بازده بالایی به صاحب خود می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Borrowers who have taken out loans ion illiquid assets or assets whose value subsequently falls are particularly vulnerable.
[ترجمه گوگل]وام گیرندگانی که وام گرفته اند دارایی های غیر نقدشونده یا دارایی هایی که ارزش آنها متعاقبا کاهش می یابد، به ویژه آسیب پذیر هستند
[ترجمه ترگمان]Borrowers که دارایی یا دارایی های illiquid را که ارزش آن ها متعاقبا سقوط می کند، به ویژه در معرض خطر قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ratio of an institution's liquid assets to illiquid assets is known as its liquidity ratio.
[ترجمه گوگل]نسبت دارایی های نقدی مؤسسه به دارایی های غیر نقدی به عنوان نسبت نقدینگی آن شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]نسبت دارایی یک موسسه به دارایی های illiquid به عنوان نسبت نقدینگی آن شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sellers are too illiquid and therefore wish to sell, the proceeds making them more liquid.
[ترجمه گوگل]فروشندگان بیش از حد نقدینگی ندارند و بنابراین مایل به فروش هستند، درآمد حاصل از آن باعث نقدینگی بیشتر آنها می شود
[ترجمه ترگمان]فروشنده ها بیش از حد مشتاق هستند و به همین دلیل می خواهند فروش را انجام دهند، درآمد حاصل از آن ها مایع بیشتری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Illiquid assets should be put into a Resolution Trust Corporation - like structure and be liquidated.
[ترجمه گوگل]دارایی های غیر نقدی باید در یک ساختار مانند Resolution Trust Corporation قرار گیرد و منحل شود
[ترجمه ترگمان]دارایی ها باید به صورت یک ساختار شرکت اعتماد حل شوند - مانند ساختار و منحل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Do illiquid assets like real estate or a private business constitute less than half your wealth?
[ترجمه گوگل]آیا دارایی های غیر نقدی مانند املاک و مستغلات یا یک تجارت خصوصی کمتر از نیمی از ثروت شما را تشکیل می دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا دارایی هایی نظیر املاک و مستغلات و یا کسب وکار خصوصی کم تر از نیمی از دارایی شما را تشکیل می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Such funds have flowed disproportionately into small and illiquid stocks, causing them to rise multiple times.
[ترجمه گوگل]چنین وجوهی به طور نامتناسبی به سمت سهام کوچک و فاقد نقدینگی سرازیر شده و باعث افزایش چندین برابری آنها شده است
[ترجمه ترگمان]چنین پولی به طور نامتناسبی به سهام کوچک و illiquid جاری شده است و باعث می شود که آن ها چندین بار افزایش یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A chocolate factory is an illiquid asset: disposing of it is time-consuming and costly.
[ترجمه گوگل]یک کارخانه شکلات سازی دارایی غیر نقدی است: دفع آن زمان بر و پرهزینه است
[ترجمه ترگمان]یک کارخانه شکلات یک دارایی ثابت است: اجاره دادن آن وقت گیر و پر هزینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The paper shows that the presence of illiquid shares deters some investors from entering the market, with the result of an endogenously thin market.
[ترجمه گوگل]این مقاله نشان می‌دهد که وجود سهام غیر نقدشونده، برخی از سرمایه‌گذاران را از ورود به بازار باز می‌دارد که نتیجه آن یک بازار نازک درون‌زا است
[ترجمه ترگمان]این مقاله نشان می دهد که حضور سهام illiquid مانع ورود برخی سرمایه گذاران از ورود به بازار با نتیجه یک بازار نازک endogenously می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Until recently gems have been considered an illiquid asset.
[ترجمه گوگل]تا همین اواخر سنگهای قیمتی به عنوان دارایی غیر نقدی در نظر گرفته می شدند
[ترجمه ترگمان]تا همین اواخر سنگ های قیمتی به عنوان یک دارایی ثابت در نظر گرفته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That implies these assets remain illiquid and could stink up balance sheets for a while.
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که این دارایی‌ها غیرنقد می‌مانند و ممکن است ترازنامه‌ها را برای مدتی بدبو کنند
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که این دارایی ها باقی می مانند و ممکن است برای مدتی بوی تعادل ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Immature and illiquid domestic capital markets damp domestic investment and increase reliance on foreign financing surpluses.
[ترجمه گوگل]بازارهای سرمایه داخلی نابالغ و غیر نقدشونده، سرمایه گذاری داخلی را کاهش داده و اتکا به مازاد تامین مالی خارجی را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]بازارهای سرمایه داخلی Immature و illiquid سرمایه گذاری داخلی را مرطوب کرده و اتکا به مازاد مالی خارجی را افزایش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. More illiquid hedge fund investments will demand longer lock - up periods.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری های غیر نقدشونده بیشتر صندوق های تامینی مستلزم دوره های قفل طولانی تر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بیشتر این سرمایه گذاری ها به مدت طولانی تقاضا خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جامد (صفت)
rigid, solid, massy, exanimate, heavyset, insensitive, illiquid, inorganic

غیر قابل تبدیل به پول (صفت)
illiquid

انگلیسی به انگلیسی

• without enough cash; difficult to convert into cash; lacking liquid assets; not liquid

پیشنهاد کاربران

با نقدشوندگی پایین
( of assets ) not easily converted into cash
Illiquid refers to the state of a stock, bond, or other assets that cannot easily and readily be sold or exchanged for cash without a substantial loss in value
...
[مشاهده متن کامل]

اموالی، اعم غیرمنقول، سهام، اوراق قرضه و. . . که نتوان آنها را به راحتی فروخت و به پول نقد تبدیل کرد.

نقد ناشو، نقد نشونده
غیرجاری

بپرس