illegitimate child

جمله های نمونه

1. The mother of an illegitimate child had no legal recourse to the father.
[ترجمه گوگل]مادر فرزند نامشروع هیچ مراجعه قانونی به پدر نداشت
[ترجمه ترگمان]مادر فرزند نامشروع چاره قانونی برای پدر نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If a widow had an illegitimate child, outdoor relief was likely to be stopped altogether.
[ترجمه گوگل]اگر بیوه ای فرزند نامشروع داشت، امدادرسانی در فضای باز احتمالاً به طور کلی متوقف می شد
[ترجمه ترگمان]اگر یک بیوه فرزند نامشروع داشته باشد، به احتمال زیاد، رهایی از فضای باز به طور کامل متوقف خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The presence of an illegitimate child to that elder brother had been kept a dark secret.
[ترجمه گوگل]وجود فرزند نامشروع نزد آن برادر بزرگتر به صورت یک راز تاریک پنهان مانده بود
[ترجمه ترگمان]حضور یک بچه نامشروع به برادر بزرگ تر، راز تاریکی را حفظ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stalin was the illegitimate child of a landlord by a servant-maid.
[ترجمه گوگل]استالین فرزند نامشروع یک صاحبخانه توسط یک خدمتکار بود
[ترجمه ترگمان]استالین بچه نامشروع یک زن خدمتکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Therefore, Hsin-up pleading Jane Zhang, and even an illegitimate child can not be Oh, otherwise, would die of!
[ترجمه گوگل]بنابراین، Hsin-up التماس جین ژانگ، و حتی یک فرزند نامشروع نمی تواند آه، در غیر این صورت، از مرگ!
[ترجمه ترگمان]از این رو، التماس و التماس جین ژانگ و حتی یک کودک نامشروع هم نمی تواند باشد، وگرنه ممکن است بمیرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Court case to order the father of an illegitimate child to provide for the child's maintenance.
[ترجمه گوگل]پرونده دادگاه به پدر فرزند نامشروع برای تأمین نفقه فرزند
[ترجمه ترگمان]پرونده دادگاه به پدر یک کودک نامشروع دستور داده شود که نگهداری کودک را تامین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Illegitimate child. Old, denigrating, and now obsolete term for the child of an unmarried mother.
[ترجمه گوگل]فرزند نامشروع اصطلاح قدیمی، تحقیرآمیز و اکنون منسوخ شده برای فرزند یک مادر مجرد
[ترجمه ترگمان]بچه Illegitimate Old، denigrating و حالا منسوخ برای فرزند یک مادر مجرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Illegitimate child claim system is an important system of the family law.
[ترجمه گوگل]سیستم دعاوی اطفال نامشروع یکی از نظام های مهم حقوق خانواده است
[ترجمه ترگمان]سیستم ادعا شده کودک یک سیستم مهم از قانون خانواده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their talk never matched their walk, thus illegitimate child of hypocrisy.
[ترجمه گوگل]صحبت آنها هرگز با راه رفتنشان مطابقت نداشت، بنابراین فرزند نامشروع ریاکاری بود
[ترجمه ترگمان]صحبت آن ها هیچ گاه با پیاده روی آن ها همخوانی نداشت، بنابراین فرزند نامشروع تزویر و دورویی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An illegitimate child, she grew up in the slums of Naples during wartime in dire poverty.
[ترجمه گوگل]او که فرزند نامشروعی بود، در دوران جنگ و در فقر شدید در محله های فقیر نشین ناپل بزرگ شد
[ترجمه ترگمان]یک کودک نامشروع، که در دوران جنگ در فقر شدید در محلات فقیر ناپل بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the comparison method, the legislations of illegitimate child protection in other countries and regions are reviewed to broaden horizon in this area.
[ترجمه گوگل]برای روش مقایسه، قوانین حمایت از کودکان نامشروع در سایر کشورها و مناطق مورد بازنگری قرار می گیرد تا افق در این زمینه گسترده شود
[ترجمه ترگمان]در روش مقایسه، قوانین حفاظت از کودکان غیرقانونی در سایر کشورها و مناطق به منظور گسترش افق در این حوزه مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There were rumors though that he was an illegitimate child. Shuya wasn't interested, so he never bothered to find out more.
[ترجمه گوگل]هرچند شایعاتی مبنی بر نامشروع بودن او وجود داشت شویا علاقه ای نداشت، بنابراین او هرگز به خود زحمت نداد تا بیشتر بداند
[ترجمه ترگمان]شایعاتی در میان بود که او فرزند نامشروع اوست کارلایل علاقه مند نبود، برای همین هیچ وقت به خودش زحمت نداد که بیشتر از این موضوع را بفهمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When Jobs had his own illegitimate child, also at the age of 2 he too struggled with his responsibilities.
[ترجمه گوگل]زمانی که جابز فرزند نامشروع خود را داشت، او نیز در سن 2 سالگی با مسئولیت های خود مبارزه کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که جابز فرزند نامشروع خود را داشت، در سن ۲ سالگی او نیز با مسیولیت های خود مبارزه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With the emergence and development of illegitimate child claim system, illegitimate children's status enhances gradually, and their legitimate rights and interests are effectively safeguarded.
[ترجمه گوگل]با پیدایش و توسعه سیستم ادعای فرزندان نامشروع، وضعیت فرزندان نامشروع به تدریج ارتقاء یافته و حقوق و منافع مشروع آنها به طور مؤثر حفظ می شود
[ترجمه ترگمان]با ظهور و توسعه سیستم ادعا فرزند نامشروع، وضعیت کودکان نامشروع به تدریج بهبود می یابد و حقوق و منافع قانونی آن ها به طور موثر حفاظت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Article 1068 repeals the restrictions on an illegitimate child who may claim acknowledgement from his or her natural father. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]ماده 1068 محدودیت طفل نامحرمی را که می تواند از پدر طبیعی خود ادعای اقرار کند لغو می کند فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]ماده ۱۰۶۸ محدودیت هایی را در مورد یک کودک نامشروع که ممکن است ادعا کند از پدر طبیعی خود دریافت می کند، تصحیح می کند فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• child born out of wedlock, one born of parents not married to each other

پیشنهاد کاربران

بپرس