illegitimate

/ˌɪlɪˈdʒɪtəmət//ˌɪlɪˈdʒɪtɪmət/

معنی: حرامزاده، غیر مشروع، ناروا
معانی دیگر: (فرزند) نامشروع، غیرمستدل، ناوارد، غلط، ناموجه، نامعقول، غیرقانونی، نامجاز، قدغن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not legitimate; unlawful.
متضاد: lawful, legal, legitimate, true
مشابه: criminal, illegal, illicit, unlawful

- Did you know he was carrying on illegitimate business dealings?
[ترجمه گوگل] آیا می دانستید که او معاملات تجاری نامشروع انجام می داد؟
[ترجمه ترگمان] میدونستی که اون معاملات نامشروع انجام میده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: born out of wedlock; bastard.
متضاد: legitimate

- As his son was illegitimate, he could not inherit the throne.
[ترجمه گوگل] چون پسرش نامحرم بود، نمی توانست تاج و تخت را به ارث ببرد
[ترجمه ترگمان] چون پسرش فرزند نامشروع بود، نمی توانست تاج و تخت را به ارث ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: not in good usage; inappropriate.
متضاد: legitimate

- The use of that word in this context is illegitimate.
[ترجمه گوگل] استفاده از آن کلمه در این زمینه نامشروع است
[ترجمه ترگمان] استفاده از این واژه در این زمینه نامشروع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: not in accordance with principles of logical inference; illogical.
متضاد: legitimate

- What you've put forward is an illegitimate argument.
[ترجمه گوگل] آنچه شما مطرح کردید یک استدلال نامشروع است
[ترجمه ترگمان] چیزی که تو جلو گذاشتی یه دعوای نامشروع - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: illegitimates, illegitimating, illegitimated
• : تعریف: to declare or prove illegitimate.
متضاد: legitimate
اسم ( noun )
مشتقات: illegitimately (adv.), illegitimacy (n.)
• : تعریف: one that is illegitimate; bastard.

جمله های نمونه

1. an illegitimate conclusion
نتیجه گیری غیرموجه

2. an illegitimate government
دولت غیرقانونی

3. an illegitimate seizure of power
در دست گرفتن نامشروع قدرت

4. two legitimate daughters and one illegitimate son
دو دختر حلال زاده و یک پسر حرامزاده

5. hossein agha the carpet seller had two illegitimate children
حسین آقای فرش فروش دو بچه ی حرامزاده داشت.

6. About 68 per cent of illegitimate births were jointly registered by both parents.
[ترجمه گوگل]حدود 68 درصد از تولدهای نامشروع به طور مشترک توسط هر دو والدین ثبت شده است
[ترجمه ترگمان]حدود ۶۸ درصد از زایمان های غیرقانونی به طور مشترک توسط هر دو پدر و مادر ثبت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is quite illegitimate to argue that the government had no choice.
[ترجمه گوگل]این کاملاً نامشروع است که بگوییم دولت چاره ای نداشته است
[ترجمه ترگمان]بحث بر این است که دولت هیچ انتخابی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rebels regard the official parliament as illegitimate.
[ترجمه گوگل]شورشیان مجلس رسمی را نامشروع می دانند
[ترجمه ترگمان]شورشیان به پارلمان رسمی به عنوان نامشروع نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The election was dismissed as illegitimate by the opposition.
[ترجمه گوگل]این انتخابات از سوی مخالفان غیرقانونی رد شد
[ترجمه ترگمان]این انتخابات توسط اپوزیسیون غیرقانونی اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The mother of an illegitimate child had no legal recourse to the father.
[ترجمه گوگل]مادر فرزند نامشروع هیچ مراجعه قانونی به پدر نداشت
[ترجمه ترگمان]مادر فرزند نامشروع چاره قانونی برای پدر نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the last century, mothers of illegitimate babies could be declared insane.
[ترجمه گوگل]در قرن گذشته، مادران نوزادان نامشروع را می توان دیوانه اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]در قرن گذشته، مادران فرزندان نامشروع را می توان دیوانه اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Between 1977 and 1987 illegitimate births increased from 5400 to 15400; 76 percent of this increase was in jointly registered births.
[ترجمه گوگل]بین سالهای 1977 و 1987 تولدهای نامشروع از 5400 به 15400 افزایش یافت 76 درصد از این افزایش در ولادت های ثبت شده مشترک بوده است
[ترجمه ترگمان]بین سال های ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۷ تعداد زاد و ولد غیر قانونی از ۵۴۰۰ به ۱۵۴۰۰ افزایش یافت؛ ۷۶ درصد این افزایش به طور مشترک مورد ثبت قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The family was an illegitimate branch of the Yorkshire Hoptons, being descended from Sir Robert Swillington by his mistress Joan Hopton.
[ترجمه گوگل]این خانواده شاخه ای غیرقانونی از یورکشایر هاپتون ها بودند که از نوادگان سر رابرت سویلینگتون توسط معشوقه اش جوآن هاپتون می آمدند
[ترجمه ترگمان]خانواده یک شاخه نامشروع از Yorkshire یورک شر بودند که از Sir رابرت Swillington در کنار خانم رابرت Hopton پایین آمده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The illegitimate son of a maidservant, Frank Roberts was born at Edinburgh in 19
[ترجمه گوگل]فرانک رابرتز، پسر نامشروع یک خدمتکار، در سال 19 در ادینبورگ به دنیا آمد
[ترجمه ترگمان]فرزند نامشروع یک خدمتکار، فرانک رابرتز در ادنبورگ در ۱۹ دسامبر در ادنبورگ به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some of them pretend they're the illegitimate sons of noblemen, and some of them pretend some one else did the murder.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها وانمود می کنند که فرزندان نامشروع نجیب زادگان هستند، و برخی از آنها وانمود می کنند که شخص دیگری این قتل را انجام داده است
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها وانمود می کنند که فرزندان نامشروع نجبا هستند و بعضی از آن ها وانمود می کنند که کسی مرتکب قتل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It is quite illegitimate to treat a person in such a situation as a mere swindler.
[ترجمه گوگل]این کاملاً نامشروع است که با فردی در چنین موقعیتی به عنوان یک کلاهبردار صرف رفتار کنید
[ترجمه ترگمان]رفتار با فردی در چنین موقعیتی به عنوان یک شیاد، کاملا نامشروع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Many of these insurance claims are illegitimate.
[ترجمه گوگل]بسیاری از این مطالبات بیمه نامشروع هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این مطالبات بیمه غیرقانونی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حرامزاده (صفت)
adulterate, spurious, bastard, illegitimate, unfathered, base-born

غیر مشروع (صفت)
illegitimate, illegal, unlawful

ناروا (صفت)
illegitimate, undue, unjust, inadmissible, impermissible, inadvisable, trumped-up

تخصصی

[حقوق] ناشروع، ناحق، حرامزاده

انگلیسی به انگلیسی

• one who is born to parents who are not married to each other
declare illegal, make unlawful
against the law, illegal, prohibited; born to parents who are not married to each other, bastard
a person who is illegitimate was born of parents who were not legally married to each other.
an illegitimate activity is not allowed or approved by law or social customs.

پیشنهاد کاربران

A few years ago, in the issue of Lebanon, they said that they were looking for the formation of a 'New Middle East' based on their own illegitimate needs and interests, but they failed of course. "
چند سال پیش، در موضوع لبنان، آنها گفتند که به دنبال تشکیل خاورمیانه جدید بر اساس نیازها و سودهای نامشروع {و غیرقانونی} خود هستند اما البته آنها شکست خوردند.
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : illegitimacy
✅️ صفت ( adjective ) : illegitimate
✅️ قید ( adverb ) : illegitimately
1 -
born of parents not married to each other
صفت/ فرزند نامشروع، حرام زاده
An illegitimate child
2 -
Illegitimate can also mean not legal
صفت/ غیرقانونی
An illegitimate ruler
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/illegitimate
بچه نامشروع
غیرقانونی

بپرس