illegible

/ˌɪˈledʒəbl̩//ɪˈledʒəbl̩/

معنی: ناخوانا، لایقرا
معانی دیگر: بدخط، نخواندنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: illegibly (adv.), illegibility (n.), illegibleness (n.)
• : تعریف: difficult or impossible to read or decipher.
متضاد: legible, readable

جمله های نمونه

1. that student's illegible handwriting was my despair
خط ناخوانای آن شاگرد حس یاس مرا برمی انگیخت.

2. his handwriting is illegible
خط او ناخوانا است.

3. My secretary worked long hours translating my almost illegible writing into a typewritten and readable script.
[ترجمه گوگل]منشی من ساعت های زیادی کار می کرد و نوشته های تقریباً ناخوانای من را به متنی تایپی و خواندنی ترجمه می کرد
[ترجمه ترگمان]منشی من ساعت های طولانی ترجمه کرد و تقریبا خوانا نوشت که نوشته شده و خوانا نوشته شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His signature was an illegible squiggle at the bottom of the page.
[ترجمه گوگل]امضای او یک قیچی ناخوانا در پایین صفحه بود
[ترجمه ترگمان]امضای او خط خرچنگ قورباغه ای از پایین صفحه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The note was written in his usual illegible scrawl.
[ترجمه گوگل]یادداشت با خط خطی ناخوانا همیشگی او نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]یادداشت به خط خرچنگ قورباغه ای نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some of the letter was illegible.
[ترجمه گوگل]برخی از نامه ها ناخوانا بود
[ترجمه ترگمان]بعضی از نامه ها ناخوانا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Your handwriting is so illegible that nobody can read it.
[ترجمه گوگل]دست خط شما به قدری ناخوانا است که هیچ کس نمی تواند آن را بخواند
[ترجمه ترگمان]دست خط تو خیلی ناخوانا است که هیچ کس نمی تواند آن را بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The writing, spidery and pale brown, was illegible.
[ترجمه گوگل]نوشته، عنکبوتی و قهوه ای کم رنگ، ناخوانا بود
[ترجمه ترگمان]نوشته ها، spidery و قهوه ای کم رنگ، ناخوانا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unless your handwriting is illegible, or the form specifically asks for typewriting, the form should be neatly handwritten.
[ترجمه گوگل]مگر اینکه دست خط شما ناخوانا باشد، یا فرم به طور خاص نیاز به تایپ داشته باشد، فرم باید با دست نوشته شده باشد
[ترجمه ترگمان]اگر دست خط شما ناخوانا است یا فرم آن را برای ماشین نویسی می طلبد، این فرم باید خیلی با دست نوشته شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His writing is almost illegible.
[ترجمه گوگل]نوشته او تقریبا ناخوانا است
[ترجمه ترگمان]نوشتن او تقریبا ناخوانا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most of it was either illegible or written in Latin.
[ترجمه گوگل]بیشتر آن یا ناخوانا بود یا به زبان لاتین نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن یا ناخوانا یا به لاتین نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The other five pages, Julia saw, were all illegible.
[ترجمه گوگل]پنج صفحه دیگر، جولیا دید، همه ناخوانا بودند
[ترجمه ترگمان]پنج صفحه دیگر که جولیا می دید، همه ناخوانا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The label had got wet and was now illegible.
[ترجمه گوگل]برچسب خیس شده بود و اکنون ناخوانا بود
[ترجمه ترگمان]برچسب خیس شده بود و حالا ناخوانا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some pages were long, illegible, others no more than a line.
[ترجمه گوگل]برخی از صفحات طولانی، ناخوانا و برخی دیگر بیش از یک خط نبودند
[ترجمه ترگمان]بعضی از صفحات طولانی و ناخوانا بودند و بعضی دیگر چیزی بیشتر از یک صف نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Pictures were almost non-existent, long columns of grey, illegible type propped up its pages.
[ترجمه گوگل]تصاویر تقریباً وجود نداشتند، ستون‌های طویل خاکستری و ناخوانا صفحات آن را نگه می‌داشتند
[ترجمه ترگمان]تصاویر تقریبا وجود نداشتند، ستون های بلند از حروف خاکستری و ناخوانا که صفحات آن را تشکیل می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناخوانا (صفت)
illegible

لایقرا (صفت)
illegible

انگلیسی به انگلیسی

• impossible or difficult to read, unclear, undecipherable
illegible writing is so unclear that you cannot read it.

پیشنهاد کاربران

ناخوانا. بدخط
Your signature is a bit illegible.
امضای شما کمی ناخوانا و بدخط است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : illegibility
✅️ صفت ( adjective ) : illegible
✅️ قید ( adverb ) : illegibly
Unreadable, unclear
بی سواد

ناخوانا, خرچنگ قورباغه ( در مهاوره ) , مخدوش

نا خوانا، بد خط

بپرس