illative

/ˈɪlətɪv//ɪˈleɪtɪv/

معنی: حاکی، نتیجه رسان، منتج شونده، استنباطی
معانی دیگر: (زبان شناسی) واژه ی پیامدی (مانند: therefore)، مفعولی درونی، استنتاجی، پیامدی، منتجه

مترادف ها

حاکی (صفت)
expressive, symbolic, redolent, indicative, stating, emblematic, symptomatic, illative

نتیجه رسان (صفت)
illative

منتج شونده (صفت)
resultant, illative

استنباطی (صفت)
illative

انگلیسی به انگلیسی

• relating to making illation; stating inference; inferential

پیشنهاد کاربران

بپرس