ill treat

/ˈɪlˈtriːt//ɪltriːt/

بد رفتاری کردن، با خشونت یا ظلم رفتار کردن، بد استقبال کردن، سوءاستفاده کردن، ضایع کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ill-treats, ill-treating, ill-treated
مشتقات: ill-treatment (n.)
• : تعریف: to treat poorly; mistreat.
مشابه: abuse

انگلیسی به انگلیسی

• if someone ill-treats you, they treat you cruelly.

پیشنهاد کاربران

۱. بد رفتاری کردن. بد تا کردن ۲. خشونت کردن. اذیت کردن
مثال:
And ill treat your blood relations?
و با خویشاوندان خونی خود بد رفتاری کنید؟

بپرس