ill health

جمله های نمونه

1. She was doomed to unemployment by her ill health.
[ترجمه گوگل]او به دلیل بیماری بدش محکوم به بیکاری بود
[ترجمه ترگمان]او به خاطر سلامتی بیمار محکوم به بیکاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was forced to resign due to ill health.
[ترجمه گوگل]او به دلیل بیماری مجبور به استعفا شد
[ترجمه ترگمان]او مجبور شد به خاطر سلامت بیمار استعفا دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was forced to resign because of ill health.
[ترجمه حسین] او به خاطر عدم سلامتی مجبور به استعفا شد.
|
[ترجمه گوگل]او به دلیل بیماری مجبور به استعفا شد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر سلامت بیمار مجبور به استعفا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had to retire due to ill health.
[ترجمه گوگل]او به دلیل بیماری مجبور به بازنشستگی شد
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود که به خاطر سلامت خود بازنشسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Considering his ill health, they begged him off.
[ترجمه Nay] با توجه به عدم سلامتیش، عذرش رو خواستند
|
[ترجمه گوگل]با توجه به وضعیت ناخوشایندش به او التماس کردند
[ترجمه ترگمان]با توجه به سلامتی بیمار او از او خواهش کردند که برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ill health had pouched the loose flesh under his eyes.
[ترجمه گوگل]ناخوشی گوشت شل را زیر چشمانش گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]سلامت، گوشت loose را زیر چشم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had to retire because of ill health.
[ترجمه گوگل]او به دلیل بیماری مجبور به بازنشستگی شد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر سلامت بیمار بازنشسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ostensible reason for his resignation was ill health.
[ترجمه گوگل]دلیل ظاهری استعفای او بیماری بود
[ترجمه ترگمان]دلیل ظاهری او برای استعفای او بیمار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was forced to retire because of ill health.
[ترجمه گوگل]او به دلیل بیماری مجبور به بازنشستگی شد
[ترجمه ترگمان]به خاطر سلامتی او مجبور شده بود بازنشسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His ill health poses serious problems for the future.
[ترجمه گوگل]وضعیت بد او مشکلات جدی برای آینده ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]سلامت بیمار او مشکلات جدی برای آینده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Last year ill health compelled his retirement.
[ترجمه گوگل]سال گذشته بیماری او را مجبور به بازنشستگی کرد
[ترجمه ترگمان]سال گذشته سلامت بیمار بازنشستگی او را مجبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She attributed his bad temper to ill health.
[ترجمه گوگل]او بدخلقی او را به بیماری بد نسبت داد
[ترجمه ترگمان]او خلق و خوی بد خود را به سلامت بیمار نسبت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ill health forced him into early retirement.
[ترجمه گوگل]بیماری او را مجبور به بازنشستگی پیش از موعد کرد
[ترجمه ترگمان]سلامت او را به دوران بازنشستگی سوق می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He resigned because of ill health .
[ترجمه گوگل]او به دلیل بیماری استعفا داد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر سلامت بیمار استعفا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Ill health had preyed on him for years.
[ترجمه گوگل]سال ها بود که بیماری او را شکار کرده بود
[ترجمه ترگمان]من سال ها سلامت او را شکار کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[بهداشت] بدمزاجی ،رسوایی ،بهم خوردگی مزاج

انگلیسی به انگلیسی

• someone who suffers from ill health has an illness or keeps feeling unwell for long periods of time.

پیشنهاد کاربران

Any physical damage to the body caused by violence or accident or fracture.
هر نوع آسیب جسمی به بدن بر اثر خشونت، تصادف یا شکستگی.
تعریف تشریحی ill heath بدین قرارست:
: a condition of inferior health in which some disease or impairment of function is present but is usually not as serious in terms of curtailing activity as an illness
...
[مشاهده متن کامل]

وضعیتی از سلامت نامطلوب که در آن نوعی بیماری یا اختلال در عملکرد فرد وجود دارد، اما معمولاً از حیث کاهش فعالیت، به اندازه یک بیماری ( illness ) جدی نیست. ( فرهنگ مریام - وبستر )
بنا به این توضیحات، می توان ill health را بدین صورت معنا کرد:
وضع نامطلوب، وضع ناگوار، وضع ناخوشایند
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
این ترکیب ( ill health ) در مقابل good heath قرار دارد:
Good health is a disease - free energetic state of the body, free from anxiety, psychological and social tensions with happy cheerful and purposeful living.
سلامت مطلوب یک حالت پرانرژی بدن بدون بیماری است، عاری از اضطراب، تنش های روانی و اجتماعی همراه با زندگی شاد و هدفمند.
good heath = سلامت کامل، وضع مطلوب، وضع گوارا، وضع خوشایند

ناخوش احوالی
بد حالی از روی بیماری
a report linking ill health with industrial pollution
در یک کلام بیماری . عدم تندرستی بدن.
عدم سلامتی بدنی، بیماری
Sickness, illness
ناخوشی مزاج

بپرس