ilk

/ˈɪlk//ɪlk/

معنی: جور، طبقه، نوع، گونه، خانواده
معانی دیگر: (مهجور) همان، همانند، قسم، مثل، (بیشتر در اسکاتلند) هر یک، هر، هر کدام (ilka هم می گویند)، تیره، دسته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a kind, family, or group.
مشابه: description, manner, mold, type

- People of that ilk don't think about money.
[ترجمه گوگل] مردم آن قبیله به پول فکر نمی کنند
[ترجمه ترگمان] مردم این خانواده راجع به پول فکر نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. of that (or his, her, etc. ) ilk
امثال آن (او و غیره)

2. i can't deal with him or any of his ilk
با او و امثال او معامله ام نمی شود.

3. He currently terrorises politicians and their ilk on "Newsnight"
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر در "Newsnight" سیاستمداران و امثال آنها را به وحشت می اندازد
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر سیاستمداران و امثال آن ها را در \"اخبار شبانگاهی\" می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Where others of his ilk have battled against drugs, Gabriel's problems have centred on his marriage.
[ترجمه گوگل]در جایی که سایر امثال او با مواد مخدر مبارزه کرده اند، مشکلات گابریل بر ازدواج او متمرکز شده است
[ترجمه ترگمان]جایی که دیگران بارها علیه مواد مخدر مبارزه کرده اند، مشکلات گابریل بر ازدواج وی متمرکز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mrs Taylor and her ilk talk absolute rubbish.
[ترجمه گوگل]خانم تیلور و امثال او حرف های بیهوده ای می زنند
[ترجمه ترگمان]خانم تیلور و دار و دار او چرت و پرت می گویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Encryption systems and their ilk are technologies of disconnection.
[ترجمه گوگل]سیستم های رمزگذاری و امثال آنها فناوری های قطع ارتباط هستند
[ترجمه ترگمان]سیستم های رمزنگاری و امثال آن ها تکنولوژی های قطع ارتباط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There, with several farmers of his ilk, he quaffed pint after pint of good Berkshire ale.
[ترجمه گوگل]او در آنجا، با چند کشاورز همسان خود، یک لیوان لیوان عل خوب برکشایر می خورد
[ترجمه ترگمان]آنجا، آنجا با چند دهقان از دار خود، پس از نیم لیتر آبجو خوک Berkshire، یک پیمانه آبجو را با quaffed پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. AccuCard and its ilk sit between the power supply and the motherboard. so they're too far downstream to help.
[ترجمه گوگل]AccuCard و امثال آن بین منبع تغذیه و مادربرد قرار دارند بنابراین آنها برای کمک به پایین دست بسیار دور هستند
[ترجمه ترگمان]AccuCard و ilk بین تامین برق و the قرار دارند برای همین آن ها برای کمک به رودخانه خیلی دور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Environmentalists, feminists, and others of that ilk regularly try to drive shows like this off the air.
[ترجمه گوگل]فعالان محیط زیست، فمینیست ها و سایر افراد مشابه به طور مرتب سعی می کنند نمایش هایی از این دست را از روی آنتن پخش کنند
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست، feminists، و برخی دیگر از آن ها به طور منظم تلاش می کنند تا نمایش هایی مانند این را در هوا به نمایش بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Comments of that ilk came from residents of other communities affected by the 1997 flood.
[ترجمه گوگل]نظرات مشابهی از سوی ساکنان سایر جوامع متاثر از سیل سال 1997 ارائه شد
[ترجمه ترگمان]نظرات این دسته از اهالی محله های دیگر که تحت تاثیر سیل سال ۱۹۹۷ قرار گرفته اند، ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Joe Hawkins and his ilk were, essentially, patriots fighting for a heritage.
[ترجمه گوگل]جو هاوکینز و امثال او اساساً میهن پرستانی بودند که برای یک میراث می جنگیدند
[ترجمه ترگمان]جو Hawkins و امثال او اساسا، بودند که برای یک میراث مبارزه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Others of his ilk were not so sentimental, however.
[ترجمه گوگل]با این حال، سایر امثال او چندان احساساتی نبودند
[ترجمه ترگمان]با این حال، بقیه دست و دار او هم چندان احساساتی نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They two are people of the same ilk, who collude with one another.
[ترجمه گوگل]آنها دو نفر از افراد مشابهی هستند که با یکدیگر تبانی می کنند
[ترجمه ترگمان]اونا دوتا آدم با هم هستن که با هم تبانی کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. ILK, α - SMA and Vimentin in renal tubular epithelial cells were detected by immunohistochemistry analysis.
[ترجمه گوگل]ILK، α - SMA و Vimentin در سلول های اپیتلیال لوله های کلیوی با تجزیه و تحلیل ایمونوهیستوشیمی تشخیص داده شد
[ترجمه ترگمان]ilk، α - SMA و Vimentin در سلول های اپی تلیال کلیوی با آنالیز immunohistochemistry شناسایی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Chinese ink and wash painting has developed ilk art, having accomplished the primitive black process to pure appreciation of the beauty realm, and also having formed unique color language system.
[ترجمه گوگل]نقاشی با جوهر و شستشوی چینی با انجام فرآیند ابتدایی سیاه برای درک ناب از قلمرو زیبایی، و همچنین با تشکیل سیستم زبان رنگی منحصر به فرد، هنر مشابه را توسعه داده است
[ترجمه ترگمان]جوهر چینی و نقاشی wash، هنر را گسترش داده اند، که فرآیند سیاه ابتدایی را به درک زیبایی از قلمرو زیبایی انجام داده اند و همچنین یک سیستم زبانی منحصر به فرد را شکل داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جور (اسم)
sort, kind, brand, class, tyranny, oppression, genre, genus, ilk

طبقه (اسم)
sort, kind, degree, grade, race, bed, floor, stage, category, class, estate, stratum, folium, caste, lair, genus, ilk, layer, pigeonhole

نوع (اسم)
breed, persuasion, order, quality, nature, suit, sort, manner, kind, type, stamp, brand, method, class, species, genre, gender, genus, ilk, kidney, variety, speckle

گونه (اسم)
breed, nature, sort, kind, type, form, cheek, species, jowl, ilk

خانواده (اسم)
tribe, dynasty, clan, gens, family, household, ilk

انگلیسی به انگلیسی

• category, class, kind
same; each
each; identical, alike
something of a particular ilk is something of a particular type mentioned.

پیشنهاد کاربران

The word "ilk" refers to a type, kind, or sort, often used to refer to a group of people or things sharing common characteristics.
✍️ واژه "ilk" به نوع، گونه یا دسته ای اشاره دارد، اغلب برای اشاره به گروهی از افراد یا چیزها که ویژگی های مشترکی دارند
...
[مشاهده متن کامل]

✍️✍️اغلب با لحن کمی منفی یا تحقیرآمیز برای اشاره به افرادی یا چیزهایی که به نظر می رسد از همان نوع نامطلوب یا بی اهمیت هستند، استفاده می شود.
👈مترادف: Type, kind, sort, category
👇مثال؛
1 - He tends to avoid politicians and their ilk.
2 - The restaurant caters to tourists and their ilk.
3 - Such behavior is typical of him and his ilk.

قماش، دسته
of that ilk: از این قماش
İlkدر زبان ترکی به معنای اولین هست هم معنی با کلمهbirinci
مثل و مانند و امثال
نمونه:
I'm not interested in talking about that man and his ilk
علاقه ای به صحبت با این مرد و امثالش ندارم
Halo, Doom, and other games of that ilk sold exceptionally well that year
بازی های هالو ودووم و دیگر بازی های امثالهم، استثنائاً اون سال خوب فروش رفت
مثل، مانند
I hate you and your ilk
از تو و امثال تو متنفرم
مشتقات

بپرس