صفت ( adjective )
مشتقات: ignominiously (adv.), ignominiousness (n.)
مشتقات: ignominiously (adv.), ignominiousness (n.)
• (1) تعریف: characterized by or associated with disgrace, dishonor, or shame; humiliating.
• مترادف: degrading, disgraceful, dishonorable, embarrassing, humiliating, mortifying, shameful
• متضاد: glorious
• مشابه: abject, scandalous, shocking
• مترادف: degrading, disgraceful, dishonorable, embarrassing, humiliating, mortifying, shameful
• متضاد: glorious
• مشابه: abject, scandalous, shocking
- The players were miserable after their ignominious loss to their much weaker opponent.
[ترجمه شان] این بازیکنان پس از باخت خفت بار ( ننگ آور ) خود به حریفی به مراتب ضعیف تر ، بدبخت ( رقت آور ) به نظر می رسیدند.|
[ترجمه گوگل] بازیکنان پس از باخت شرم آور خود به حریف بسیار ضعیف تر خود، بدبخت بودند[ترجمه ترگمان] بازیکنان بعد از شکست مفتضحانه خود به حریف ضعیف تر خود، درمانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: deserving of disgrace; contemptible.
• مترادف: contemptible, despicable, disgraceful, ignoble, scurvy, shameful, wretched
• متضاد: admirable, honorable
• مشابه: abominable, dishonorable, opprobrious, shabby, vile
• مترادف: contemptible, despicable, disgraceful, ignoble, scurvy, shameful, wretched
• متضاد: admirable, honorable
• مشابه: abominable, dishonorable, opprobrious, shabby, vile
- His ignominious desertion of his needy wife and children haunted him in later years.
[ترجمه گوگل] مهجوریت مفتضحانه همسر و فرزندان نیازمندش در سالهای بعد او را آزار می داد
[ترجمه ترگمان] غیبت ignominious همسر نیازمند و فرزندانش در سال های بعد به سراغش آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] غیبت ignominious همسر نیازمند و فرزندانش در سال های بعد به سراغش آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید