ignoble

/ɪgˈnoʊbl̩//ɪɡˈnəʊbl̩/

معنی: فرومایه، خسیس، پست، ناکس، بد گوهر، نا اصل
معانی دیگر: عامی، غیر اشرافی، جزو عوام، خفت بار، شرم آور، بی شرف (انه)، ناجنس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ignobly (adv.), ignobility (n.), ignobleness (n.)
(1) تعریف: of low or dishonorable character; contemptible.
مترادف: base, contemptible, despicable, disgraceful, ignominious, scurvy, shameful, sordid, squalid, vile, wretched
متضاد: noble
مشابه: crude, foul, low, mean, shabby, vulgar

- The war criminal killed himself before he could be executed for his ignoble deeds.
[ترجمه گوگل] جنایتکار جنگی قبل از اینکه به خاطر اعمال ناپسندش اعدام شود، خود را کشت
[ترجمه ترگمان] جنایتکار جنگی قبل از اینکه بتواند برای کاره ای زشت خود اعدام شود، خود را به قتل رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not of noble birth or position; common.
مترادف: common, humble, low, lowborn, plebeian, vulgar
متضاد: noble
مشابه: abject, coarse, crude, mean, poor, rude, shabby, sordid, squalid, uncouth, vile, wretched

جمله های نمونه

1. ignoble laws
قوانین خفت آور

2. ignoble masses
عوام الناس

3. an ignoble person
آدم فرومایه

4. his ignoble purposes
منظورهای شرم آور او

5. There's something cowardly and ignoble about such an attitude.
[ترجمه گوگل]چیزی بزدلانه و حقیر در چنین نگرش وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه چیز ترسو و فرومایه در این مورد وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She saved her fury for the ignoble dead.
[ترجمه گوگل]او خشم خود را برای مردگان حقیر نجات داد
[ترجمه ترگمان]او خشمش را به خاطر مرگ نفرت انگیز نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their vision, for all its limits, was not ignoble.
[ترجمه گوگل]دید آنها، با همه محدودیت هایش، ناچیز نبود
[ترجمه ترگمان]چشم انداز آن ها، برای همه محدودیت های خودش، پست نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With its own ignoble voice, blood does, indeed, cry out for blood.
[ترجمه گوگل]خون با صدای پست خود، در واقع خون فریاد می زند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت خون از خون جاری می شود و خون از خون جاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Javert, though frightful, had nothing ignoble about him.
[ترجمه گوگل]ژاور، اگرچه ترسناک بود، اما هیچ چیز حقیر در او نداشت
[ترجمه ترگمان]ژاور که هر چند وحشت آور بود، هیچ چیز بدی در او نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Values are ignoble or noble according to one's prejudices and intentions.
[ترجمه گوگل]ارزش ها بر اساس پیش داوری ها و نیات فرد پست یا والا هستند
[ترجمه ترگمان]ارزش ها براساس پیش داوری ها و مقاصد یک فرد، پست و یا شریف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ignoble fear in the face of danger or pain.
[ترجمه گوگل]ترس را در مواجهه با خطر یا درد نادیده بگیرید
[ترجمه ترگمان]ترس و وحشت در صورت خطر یا درد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fear of death is somewhat abject and ignoble.
[ترجمه گوگل]ترس از مرگ تا حدودی مذموم و حقیر است
[ترجمه ترگمان]ترس از مرگ تا حدی پست و پست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To bettay a friend is ignoble.
[ترجمه گوگل]شرط بستن به یک دوست ناپسند است
[ترجمه ترگمان]دوست داشتن دوستی، فرومایه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is an ignoble man.
[ترجمه گوگل]او مردی حقیر است
[ترجمه ترگمان]آدم پستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرومایه (صفت)
abject, abhorrent, detestable, ghoulish, base, ignoble, vile, poor, base-born, distressed, sordid, knavish

خسیس (صفت)
abject, base, ignoble, vile, stingy, miserly, mean, parsimonious, avaricious, hard, tight, penurious, base-minded, base-spirited, costive, dastard, sordid, skimpy, niggardly, ungenerous

پست (صفت)
humble, abject, base, ignoble, vile, poor, mean, contemptible, despicable, inferior, lowly, slight, small, little, subservient, base-born, brutish, infamous, villainous, vulgar, caddish, shoddy, bathetic, pimping, low, brummagem, cheap, menial, lousy, currish, sordid, dishonorable, runty, servile, footy, wretched, poky, hokey-pokey, lowborn, ungenerous, lowbred, low-level, shabby, picayune, pint-size, pint-sized, scurvy, snippy, third-rate

ناکس (صفت)
ignoble, coward

بد گوهر (صفت)
ignoble, lowborn

نا اصل (صفت)
ignoble, underbred

انگلیسی به انگلیسی

• having a base or mean character; dishonorable; not noble, of humble birth
an ignoble person behaves in a cowardly or morally unacceptable way which makes people lose respect for them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Not honorable in character or purpose; lowly and shameful ⚔️😟
🔍 مترادف: Dishonorable
✅ مثال: The soldier's ignoble behavior was condemned by his superiors
ننگ آور
ننگین - بی شرمانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : ignobility
✅️ صفت ( adjective ) : ignoble
✅️ قید ( adverb ) : ignobly
بد، زشت و به دور از نجابت، شنیع

بپرس