idling


علوم مهندسى : بى بارى

جمله های نمونه

1. he was idling in the garden
او در باغ ول می گشت.

پیشنهاد کاربران

Cash idling : خواباندن پول ( مثلا تو بانک یا غیره )
درجا کار کردن موتور ماشین
بی باری
درجا پارک کردن ماشین یا موتور
روشن موندن موتور
هرزگرد
بیکار
معطل ماندن
وقت تلف کردن
اتلاف بیهوده
تنبل
در جا کار کردن ( موتور ) ماشین

بپرس