اسم ( noun )
حالات: identities
حالات: identities
• (1) تعریف: the unique and entire set of characteristics that make up what a person or thing is known or considered to be.
• مترادف: individuality, personhood
• مشابه: being, character, ego, personality, self, singularity, uniqueness
• مترادف: individuality, personhood
• مشابه: being, character, ego, personality, self, singularity, uniqueness
- Being an Irish Catholic was an important part of my grandmother's identity.
[ترجمه مهدی سبزعلی] کاتولیک ایرلندی بخش مهمی از هویت مادربزرگم بود|
[ترجمه ب گنج جو] یک مسیحی تمام عیار ایرلندی بودن همه ی هویت و شخصیت مادر بزرگم بود.|
[ترجمه گوگل] کاتولیک ایرلندی بودن بخش مهمی از هویت مادربزرگم بود[ترجمه ترگمان] بودن یک کاتولیک ایرلندی، بخش مهمی از هویت مادربزرگم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: who a person is as defined by one's name, place of residence or birth, and certain physical characteristics.
- Passports and birth certificates are often used as proof of one's identity.
[ترجمه گوگل] گذرنامه و شناسنامه اغلب به عنوان مدرک هویت استفاده می شود
[ترجمه ترگمان] صدور پاسپورت و گواهی تولد اغلب به عنوان اثباتی برای هویت فرد استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صدور پاسپورت و گواهی تولد اغلب به عنوان اثباتی برای هویت فرد استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police are still trying to find out the identity of the person who was killed.
[ترجمه گوگل] تلاش پلیس برای کشف هویت فرد کشته شده همچنان ادامه دارد
[ترجمه ترگمان] پلیس هنوز در تلاش است تا هویت فرد کشته شده را کشف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پلیس هنوز در تلاش است تا هویت فرد کشته شده را کشف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the condition of being exactly the same as another thing or person.
• مترادف: sameness, similitude
• مشابه: congruence, equivalence, oneness, synonymity, uniformity
• مترادف: sameness, similitude
• مشابه: congruence, equivalence, oneness, synonymity, uniformity
- The identity of the two samples indicates that they came originally from the same rock formation.
[ترجمه گوگل] هویت این دو نمونه نشان می دهد که آنها در اصل از یک سازند سنگی آمده اند
[ترجمه ترگمان] هویت این دو نمونه نشان می دهد که آن ها اصالتا از همان شکل صخره بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هویت این دو نمونه نشان می دهد که آن ها اصالتا از همان شکل صخره بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: likeness or a point of likeness; similarity.
• مترادف: analogy, correspondence, likeness, resemblance, similarity, similitude
• متضاد: diversity
• مترادف: analogy, correspondence, likeness, resemblance, similarity, similitude
• متضاد: diversity
- I don't see any identities between you and your brother.
[ترجمه گوگل] من هیچ هویتی بین تو و برادرت نمی بینم
[ترجمه ترگمان] من هیچ هویتی بین تو و برادرت نمی بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من هیچ هویتی بین تو و برادرت نمی بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید