icy

/ˈaɪsi//ˈaɪsi/

معنی: خنک، بسیار سرد، یخی، پوشیده از یخ
معانی دیگر: یخپوش، یخ زده، مثل یخ، یخبندان، (رفتار و غیره) سرد، غیردوستانه، یخسان، یخ مانند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: icier, iciest
(1) تعریف: made of, covered with, containing, or resembling ice.
متضاد: fiery

- icy roads
[ترجمه گوگل] جاده های یخ زده
[ترجمه ترگمان] جاده های یخ زده،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: harshly cold.
متضاد: blistering, burning, lukewarm, scalding
مشابه: arctic, frigid, raw

- icy water
[ترجمه گوگل] آب یخی
[ترجمه ترگمان] آب یخ زده،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: lacking warmth of feeling; formal or unfriendly in manner.
متضاد: friendly, warm
مشابه: cold, frigid

- an icy tone of voice
[ترجمه گوگل] لحن یخی
[ترجمه ترگمان] با لحنی سرد و بی روح گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. icy weather
آب و هوای بسیار سرد (یخبندان)

2. an icy room
اتاق بسیار سرد

3. an icy tone
لحن غیردوستانه

4. to salt an icy sidewalk
روی پیاده رو یخ زده نمک پاشیدن

5. they were lost in icy polar wastes
آنان در بیابان های یخزده ی قطبی گم شدند.

6. the car fishtailed on the icy road
اتومبیل روی جاده ی پوشیده از یخ به چپ وراست لیز می خورد.

7. the car skidded on the icy street
اتومبیل روی خیابان پوشیده از یخ لیز خورد.

8. the stranger gave us an icy look
آن غریبه نگاه سردی به ما کرد.

9. nothing daunted, they jumped into the icy water
بدون هیچگونه ترس پریدند توی آب یخ آلود.

10. he gasped as he stepped into that icy water
تا وارد آن آب سرد شد نفسش بند آمد.

11. the hardy boys swam in the lake's icy water
پسران پرطاقت در آب بسیار سرد دریاچه شنا کردند.

12. the immersion of his hand in the icy water made him shudder
فرو بردن دستش در آب یخ،او را به لرزه انداخت.

13. He braced himself for the icy plunge into the black water.
[ترجمه گوگل]او خود را برای فرو رفتن یخی در آب سیاه آماده کرد
[ترجمه ترگمان]خود را در آب سرد فرو برد و خود را در آب تیره فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The car slewed round on the icy road.
[ترجمه گوگل]ماشین در جاده یخی دور زد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به سوی جاده یخی چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She tried to get a grip on the icy rock.
[ترجمه گوگل]سعی کرد روی سنگ یخی چنگ بزند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد سنگ یخ را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The icy coldness of the water revived her.
[ترجمه گوگل]سردی یخی آب او را زنده کرد
[ترجمه ترگمان]سرمای سردی آب او را زنده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They were spreading grit and salt on the icy roads.
[ترجمه گوگل]در جاده های یخ زده خاک و نمک می پاشیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها هم سنگ و نمک را روی جاده های یخ زده پخش می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. An icy chill slid up my spine.
[ترجمه گوگل]سرمای یخی روی ستون فقراتم لیز خورد
[ترجمه ترگمان]سرمای سردی به ستون فقراتم فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She fixed her questioner with an icy glare.
[ترجمه گوگل]او پرسشگر خود را با یک تابش خیره کننده یخی تعمیر کرد
[ترجمه ترگمان]چهره سوال کننده را با نگاهی سرد برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. An icy wind bit our faces.
[ترجمه گوگل]باد یخی صورتمان را گاز گرفت
[ترجمه ترگمان]باد سردی چهره ما را گاز گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. She fell headlong into the icy pool.
[ترجمه گوگل]او با سر به استخر یخی افتاد
[ترجمه ترگمان]او با سربه آبگیر یخ زده شیرجه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خنک (صفت)
algid, cold, cool, chilled, chilly, fresh, flat, insipid, vapid, breezy, frigid, icy

بسیار سرد (صفت)
frigid, icy, gelid, hyperborean

یخی (صفت)
icy

پوشیده از یخ (صفت)
icy

انگلیسی به انگلیسی

• frozen, cool, cold as ice; covered in ice; resembling ice; slippery
icy air or water is extremely cold.
an icy road has ice on it and is dangerous because it is slippery.
you say that someone's behaviour is icy when they show their dislike or anger in a quiet, controlled way.

پیشنهاد کاربران

خصمانه، غیر دوستانه، ( مثلاً وقتی میگیم طرف خیلی یخ برخورد کرد )
an icy remark, look etc shows that you feel
annoyed with or unfriendly towards someone:
an icy stare
🌐 کلماتی کاربردی برای بیان هوای سرد:
✅️ bleak – very cold and grey
✅️ biting – so cold that it makes you feel uncomfortable
✅️ brisk – fairly cold and a fairly strong wind is blowing
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ crisp – cold and dry
✅️ fresh – fairly cold and the wind is blowing
✅️ frosty – cold enough to produce frost
✅️ hard – a very cold winter
✅️ harsh – extremely cold and unpleasant
✅ icy – very cold, like ice
✅ raw – cold and unpleasant
✅ snowy – covered with snow
منبع: www. writerswrite. co. za

به معنی یخبندان است.
یخی
خصومت آمیز، تند
ینی سرد رفتار کردن ومهم نبودن
لغزنده مثلا icy road
یخبندان
یخمکی

بپرس