iconoclastic

/ˌaɪkənəˈklæstɪk//aɪˌkɒnəˈklæstɪk/

مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: attacking or breaking away from established traditions, beliefs, or values.

- Jackson Pollock's splatter paintings were iconoclastic in the world of fine art.
[ترجمه گوگل] نقاشی‌های جکسون پولاک در دنیای هنرهای زیبا نمادین بود
[ترجمه ترگمان] نقاشی های جکسون پولاک در دنیای هنر زیبا به iconoclastic iconoclastic iconoclastic were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were were
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Wolfe's theories were revolutionary and iconoclastic.
[ترجمه گوگل]نظریه های وولف انقلابی و شمایل شکنانه بود
[ترجمه ترگمان]تئوری های ولف انقلابی و iconoclastic بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His plays were fairly iconoclastic in their day.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه های او در زمان خود نسبتاً نمادین بود
[ترجمه ترگمان] His fairly their iconoclastic iconoclastic were were were iconoclastic iconoclastic iconoclastic iconoclastic iconoclastic iconoclastic iconoclastic were were were were were were were were were were were were were were
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Of course the paper was not totally iconoclastic.
[ترجمه گوگل]البته این مقاله کاملاً نمادین نبود
[ترجمه ترگمان]البته این کاغذ یکی از iconoclastic نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Zinberg was an iconoclastic Harvard drug researcher.
[ترجمه گوگل]زینبرگ یک پژوهشگر مواد مخدر در هاروارد بود
[ترجمه ترگمان]Zinberg یکی از researcher researcher دارویی هاروارد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is tempting to see here an iconoclastic attitude towards male-female roles.
[ترجمه گوگل]وسوسه انگیز است که در اینجا یک نگرش شمایل شکنانه نسبت به نقش های مرد و زن مشاهده شود
[ترجمه ترگمان]دیدن این که در اینجا نگرش iconoclastic نسبت به نقش های زن و مرد وجود دارد وسوسه کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a pastor he was diligent and although iconoclastic, he defended the clergy against outside attack.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کشیش کوشا بود و اگرچه شمایل شکن بود، اما از روحانیون در برابر حملات خارجی دفاع کرد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک کشیش سخت کوش بود و اگرچه iconoclastic، از روحانیان در برابر حمله خارجی دفاع می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their memories emphasise his intrepid, iconoclastic, and freedom-loving wilfulness.
[ترجمه گوگل]خاطرات آن‌ها بر اراده‌ی شجاع، نمادین و آزادی‌خواه او تأکید می‌کند
[ترجمه ترگمان]memories بر wilfulness intrepid، iconoclastic و آزادی عشق تاکید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is in its nature neither conservative nor iconoclastic.
[ترجمه گوگل]در ماهیت خود نه محافظه کار است و نه شمایل شکن
[ترجمه ترگمان]در طبیعت آن نه محافظه کار است و نه iconoclastic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I thought he was very handsome, tragic and iconoclastic.
[ترجمه گوگل]فکر می کردم او بسیار خوش تیپ، تراژیک و شمایل شکن است
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که اون خیلی خوش قیافه و tragic و iconoclastic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The first performance of the iconoclastic composition caused a tremendous hullabaloo in the audience.
[ترجمه گوگل]اولین اجرای ترکیب شمایل شکن باعث هیاهوی فوق العاده ای در بین تماشاگران شد
[ترجمه ترگمان]اولین اجرای of iconoclastic هرج و مرج شدیدی را در میان حضار به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This artist is an iconoclastic sculptor who also reinvents a whole bestiary in the shape of furniture.
[ترجمه گوگل]این هنرمند یک مجسمه ساز نماد شکن است که همچنین یک باغ کامل را به شکل مبلمان اختراع می کند
[ترجمه ترگمان]این هنرمند، یکی از iconoclastic iconoclastic است که کل bestiary را به شکل اسباب و اثاثه به تصویر می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His iconoclastic tendencies can get him into trouble.
[ترجمه گوگل]تمایلات شمایل شکنی او می تواند او را به دردسر بیاندازد
[ترجمه ترگمان]یکی از iconoclastic تمایلات اون میتونه اونو به دردسر بندازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their works seem to be bitter, critical, rebellious, iconoclastic, experimental, often absurd, more often misdirected.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد آثار آنها تلخ، انتقادی، سرکش، شمایل شکنانه، تجربی، اغلب پوچ و اغلب به اشتباه هدایت شده است
[ترجمه ترگمان]آثار آن ها به نظر تلخ، منتقد، سرکش، iconoclastic، تجربی، غالبا پوچ، و غالبا بی هدف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. John Kenneth Galbraith, the iconoclastic economist, teacher and diplomat, died Saturday at a hospital in Cambridge, Massachusetts. He was 9
[ترجمه گوگل]جان کنت گالبریت، اقتصاددان، معلم و دیپلمات نماد شکن، روز شنبه در بیمارستانی در کمبریج، ماساچوست درگذشت او 9 ساله بود
[ترجمه ترگمان]جان کنت Galbraith، اقتصاددان iconoclastic، معلم و دیپلمات، روز شنبه در بیمارستانی در کمبریج ایالت ماساچوست فوت کرد او ۹ ساله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to iconoclasts; nonconformist; opposed to religious images or idols; resisting the dominant values of society
iconoclastic ideas, theories, etc contradict established beliefs; a formal word.

پیشنهاد کاربران

کسی که با حمله به باور ها و یا موسسات محبوب و سعی در شکستن اندیشه ها و محبوبیت آن ها دارد.
سنت شکنی، تقدس زدایی، باور براندازانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : iconoclast / iconoclasm
✅️ صفت ( adjective ) : iconoclastic
✅️ قید ( adverb ) : _
از میان بردن تمثال و شمایل
سنت شکنانه
شمایل شکنی ( نابود کردن عامدانه ی شمایل، خصوصا شمایل مقدس )
سنت شکن
دگر اندیشانه
انقلابی، نوع آورانه

بپرس