icky


معنی: بد
معانی دیگر: زننده، ناخوشایند، تنفر انگیز، (امریکا - خودمانی)، (به طور ناخوشایند) چسبناک، (داستان و غیره) زیاده از حد شیرین و احساساتی، تنفر انگیز o, what an icky dinner table! وای چه میز خوراک زنندهای!

جمله های نمونه

1. o, what an icky dinner table!
وای چه میز خوراک زننده ای !

2. They've even got one of those icky photos of themselves on the bedside table.
[ترجمه گوگل]آن‌ها حتی یکی از آن عکس‌های خنده‌دار خود را روی میز کنار تخت گرفته‌اند
[ترجمه ترگمان]اونا حتی یکی از اون عکس های مسخره رو که روی میز کنار تخت خوابیده بودن پیدا کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She could feel something icky on her fingers.
[ترجمه محمد. مترجم بیکار] یک چیز لزج زیر انگشت های دستش احساس کرد.
|
[ترجمه گوگل]او می‌توانست روی انگشتانش چیزی را احساس کند
[ترجمه ترگمان] اون می تونست یه چیز ضایعه تو دستش حس کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was some icky black stuff between the tiles.
[ترجمه گوگل]بین کاشی‌ها چیزهای سیاه رنگی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یه سری چیزای بد بین \"کاشی ها\" وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's an exhausting ride from saucy comedy to icky, heartbreaking violence, but don't be put off.
[ترجمه گوگل]این یک سواری طاقت فرسا از کمدی تند به خشونت دلخراش و دلخراش است، اما به تعویق نیفتید
[ترجمه ترگمان]این یک سفر خسته کننده و خسته کننده به خشونت و خشونت بد و غم انگیز است، اما نباید آن را خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And that's a pretty icky and dishonest clinch.
[ترجمه گوگل]و این یک کلینچ بسیار بد و غیر صادقانه است
[ترجمه ترگمان]و این یک دست بسیار بد و نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They make me feel really icky and gross and uncomfortable.
[ترجمه گوگل]آنها باعث می شوند که من واقعاً احساس تهوع و بداخلاقی و ناراحتی کنم
[ترجمه ترگمان]آن ها باعث می شوند که من احساس بد و ناخالص و معذب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What is this icky old stuff?
[ترجمه گوگل]این چیزهای قدیمی چیه؟
[ترجمه ترگمان]این چیزای مسخره چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Why did you get that icky green colour? It's awful!
[ترجمه گوگل]چرا آن رنگ سبز تند را گرفتی؟ افتضاح است!
[ترجمه ترگمان]چرا این رنگ سبز رنگ رو گرفتی؟ وحشتناک است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the classy to the icky, be careful when it comes to peering in the shadows of Ziro's throne room.
[ترجمه گوگل]از باکلاس گرفته تا اکیپ، وقتی صحبت از نگاه کردن در سایه‌های اتاق تخت زیرو می‌شود، مراقب باشید
[ترجمه ترگمان]از کلاسی که به اتاق تخت پادشاهی Ziro می رسد مراقب باش و مراقب باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was a little icky . If you're a women, don't you know how to please yourself? But they seemed to be okay with that one.
[ترجمه گوگل]کمی افتضاح بود اگر زن هستید، نمی دانید چگونه خود را راضی کنید؟ اما به نظر می رسید که آنها با آن یکی مشکلی ندارند
[ترجمه ترگمان] یه کم منزجر کننده بود اگر شما زن هستید، نمی دانید چگونه خود را راضی کنید؟ اما به نظر می رسه با این یکی مشکلی نداشته باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unlike other Meg Ryan chick vehicles (the icky treacle "Sleepless in Seattle" and "You've Got Mail"), this one retained a certain spirit.
[ترجمه گوگل]بر خلاف دیگر وسایل نقلیه جوجه مگ رایان (پهچه‌ای بی‌خواب "بی خواب در سیاتل" و "تو ایمیل داری")، این یکی روح خاصی را حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]بر خلاف سایر وسایل نقلیه مگ رایان، که در \"سیاتل\" (the)در \"سیاتل\" و \"تو (نامه)داری\")، این یکی روح خاصی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "If it's icky, don't touch it," says Nemeroff.
[ترجمه گوگل]نمروف می گوید: «اگر یخ زده است، آن را لمس نکنید
[ترجمه ترگمان]Nemeroff می گوید: \" اگر این موضوع icky، به آن دست نزن \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's something that's supposed to be scary, it's icky, it's gross, it's Halloween fun and it's just one small part of the haunted houses and thrilling rides going on.
[ترجمه گوگل]این چیزی است که قرار است ترسناک باشد، بد است، خشن است، سرگرم کننده هالووین است و تنها بخش کوچکی از خانه های جن زده و سواری های هیجان انگیزی است که در جریان است
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که باید ترسناک باشد، منزجر کننده است، این مسخره است، فقط یک قسمت کوچک از خانه های جن زده و خیابان های پر جنب و جوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Those icky sheets in a Guatemalan hotel room? Turns out that I didn't have to touch them.
[ترجمه گوگل]آن ورقه های سرد در اتاق هتل گواتمالا؟ معلوم شد که مجبور نبودم به آنها دست بزنم
[ترجمه ترگمان]اون ملافه های مسخره توی اتاق هتل \"گواتمالا\"؟ معلوم شد که مجبور نبودم به آن ها دست بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بد (صفت)
amiss, bad, mean, evil, ill, icky, unfavorable, dreadful, blighted, rum, shocking

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) disgusting, repulsive; sweet, overly sentimental; sticky, gooey

پیشنهاد کاربران

بپرس