قالب یخ
ظرف هایی معمولاً پلاستیکی برای درست کردن تکه های یخ توی فریزر.
مثال: I filled the ice tray with water and put it in the freezer.
مشتقات:
اسم: ice tray – قالب یخ
فعل: to freeze – یخ زدن
صفت: frozen – یخ زده
قید: ( ندارد )
ظرف هایی معمولاً پلاستیکی برای درست کردن تکه های یخ توی فریزر.
مثال: I filled the ice tray with water and put it in the freezer.
مشتقات:
اسم: ice tray – قالب یخ
فعل: to freeze – یخ زدن
صفت: frozen – یخ زده
قید: ( ندارد )
جای یخ ( قالب پلاستیکی یا سیلیکونی برای یخ زدن آب ) اسم
"Fill the ice tray with water. "
قالب یخ ( وسیله ای برای درست کردن قطعات یخ ) اسم
"The new ice tray made small round pieces"
قالب یخ ( وسیله ای برای درست کردن قطعات یخ ) اسم
جا یخی
قالب یخ