1. We've discussed this problem intermittently, but so far we've failed to come up with a solution.
[ترجمه ترگمان]به طور متناوب درباره این مشکل بحث کردیم، اما تا کنون نتوانسته ایم به یک راهحل برسیم
[ترجمه گوگل]ما این مسئله را به طور متناوب مورد بحث قرار داده ایم، اما تا کنون ما نتوانسته ایم راه حلی ارائه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The talks went on intermittently for three years.
[ترجمه ترگمان]این گفتگوها به طور متناوب به مدت سه سال ادامه یافت
[ترجمه گوگل]مذاکرات به طور متناوب به مدت سه سال ادامه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The malaria victim fevers intermittently.
[ترجمه ترگمان]تب قربانی مالاریا به طور متناوب
[ترجمه گوگل]قربانی مالاریا به صورت متناوب از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The episodes occurred intermittently for up to five hours, and were accompanied by frequent stretching and yawning.
[ترجمه ترگمان]اپیزودهای به طور متناوب به مدت ۵ ساعت روی داد و با خمیازه کشیدن مکرر و ...