interactive

/ˌɪntəˈræktɪv//ˌɪntəˈræktɪv/

(تلویزیون و ویدئو و غیره: برنامه ای که تماشاگران به راه های مختلف در آن شرکت دارند و می توانند جزئیات آنرا عوض کنند) هم کنشی، فعل و انفعالی، برهم کنش ور، هم کنشی، وابسته به تاثیر متقابل، برهم کنشی، دارای تاثیر بر یکدیگر، بین هم کار کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: acting or able to act with one another or upon one another.

(2) تعریف: allowing two-way communication between a computer and the person operating it.

جمله های نمونه

1. an interactive t. v. program
برنامه ی تلویزیونی برکنشی

2. The technology can be used to produce interactive educational programs.
[ترجمه گوگل]از این فناوری می توان برای تولید برنامه های آموزشی تعاملی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی می تواند برای تولید برنامه های آموزشی تعاملی به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This will make videogames more interactive than ever.
[ترجمه گوگل]این باعث می شود بازی های ویدیویی تعاملی تر از همیشه باشند
[ترجمه ترگمان]این کار بازی های ویدیویی را بیشتر از همیشه می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is an interactive museum where children can actively manipulate the exhibits.
[ترجمه گوگل]این یک موزه تعاملی است که در آن کودکان می توانند به طور فعال نمایشگاه ها را دستکاری کنند
[ترجمه ترگمان]این یک موزه تعاملی است که در آن کودکان می توانند به طور فعال این نمایشگاه را دستکاری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The school believes in interactive teaching methods.
[ترجمه گوگل]مدرسه به روش های تدریس تعاملی اعتقاد دارد
[ترجمه ترگمان]این مدرسه به روش های تدریس تعاملی اعتقاد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The psychotherapy is carried out in small interactive groups.
[ترجمه گوگل]روان درمانی در گروه های کوچک تعاملی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]روان درمانی در گروه های کوچک تعاملی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A second analysis program for interactive use was written to provide cost estimates.
[ترجمه گوگل]برنامه تجزیه و تحلیل دوم برای استفاده تعاملی برای ارائه برآورد هزینه نوشته شد
[ترجمه ترگمان]دومین برنامه تحلیل برای استفاده تعاملی برای ارایه برآورده ای هزینه نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Look for interactive care, she says, and ask how they discipline children.
[ترجمه گوگل]او می گوید که به دنبال مراقبت تعاملی باشید و بپرسید که چگونه کودکان را تنبیه می کنند
[ترجمه ترگمان]او می گوید که به دنبال مراقبت تعاملی هستید و بپرسید آن ها چطور کودکان را تربیت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The network will provide video-on-demand, interactive games, full-motion video, distance learning, personal communications and data network services.
[ترجمه گوگل]این شبکه ویدیو بر حسب تقاضا، بازی های تعاملی، ویدیوی تمام حرکتی، آموزش از راه دور، ارتباطات شخصی و خدمات شبکه داده را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این شبکه به عرضه ویدیویی، بازی های تعاملی، ویدیو کامل، یادگیری از راه دور، ارتباطات شخصی و خدمات شبکه داده خواهد پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The factory, an interactive site celebrating color and artistry, has two floors, with a different emphasis on each.
[ترجمه گوگل]این کارخانه، یک سایت تعاملی برای جشن رنگ و هنر، دارای دو طبقه است که بر هر کدام تاکید متفاوتی دارد
[ترجمه ترگمان]این کارخانه که یک مکان تعاملی برای تجلیل از رنگ و هنر است، دارای دو طبقه با تاکید متفاوت روی هر کدام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many of the technologies are being transferred from interactive television, a much-hyped offering that has not materialized.
[ترجمه گوگل]بسیاری از فن‌آوری‌ها از تلویزیون تعاملی منتقل می‌شوند، پیشنهادی که بسیار شایعه شده است که محقق نشده است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این تکنولوژی ها از تلویزیون تعاملی به خارج انتقال داده می شوند، و این پیشنهاد به شدت مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It does, however, allow complete interactive applications to be created using an extremely simple and easily mastered command set.
[ترجمه گوگل]با این حال، اجازه می دهد تا برنامه های کاربردی تعاملی کامل با استفاده از یک مجموعه دستوری بسیار ساده و به راحتی تسلط پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این کار اجازه می دهد تا برنامه های کاربردی تعاملی کامل با استفاده از یک مجموعه دستورها بسیار ساده و آسان ایجاد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The people most likely to use interactive systems may be the same ones most attracted to computers.
[ترجمه گوگل]افرادی که به احتمال زیاد از سیستم های تعاملی استفاده می کنند، ممکن است همان افرادی باشند که بیشتر جذب رایانه می شوند
[ترجمه ترگمان]افرادی که به احتمال زیاد از سیستم های تعاملی استفاده می کنند ممکن است همان هایی باشند که به کامپیوتر جذب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The interactive nature of marriage means that such actions can have escalating effects.
[ترجمه گوگل]ماهیت تعاملی ازدواج به این معنی است که چنین اقداماتی می تواند تأثیرات فزاینده ای داشته باشد
[ترجمه ترگمان]ماهیت تعاملی ازدواج به این معنی است که چنین اقداماتی می تواند اثرات فزاینده ای داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Molcad, an interactive graphics program for the display and manipulation of molecular structures, is now available from Tripos Associates.
[ترجمه گوگل]Molcad، یک برنامه گرافیکی تعاملی برای نمایش و دستکاری ساختارهای مولکولی، اکنون از Tripos Associates در دسترس است
[ترجمه ترگمان]Molcad، یک برنامه گرافیکی تعاملی برای نمایش و دستکاری سازه های مولکولی، در حال حاضر از شرکت Tripos در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] فعل و انفعالی، محاوره ای
[برق و الکترونیک] تعاملی
[ریاضیات] محاوره ای، سؤال و جوابی

انگلیسی به انگلیسی

• acting reciprocally, acting mutually; communicating (computers)
interactive use of a computer is use in which the user and the computer communicate directly with each other by means of a keyboard and a screen; a technical term in computing.

پیشنهاد کاربران

دوطرفه
Interaction : تعامل - کنش و واکنش - برهم کنش
Interactive : تعاملی - هم کنشی
Meanings in English :
1. designed to respond to the actions, commands, etc. , of a user
2. requiring people to talk with each other or do things together
...
[مشاهده متن کامل]

Examples:
1. interactive software
2. an interactive Web site
3. interactive learning
4. Sony Interactive Entertainment presents

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : interact
✅️ اسم ( noun ) : interaction / interactivity / interactant / interactionism / interactionist
✅️ صفت ( adjective ) : interactive / interactional
✅️ قید ( adverb ) : interactively
An interactive system or computer program is designed to involve the user in the exchange of information
برهمکنش، متقابل
The interactive help program teaches you how to use the computer by going through the steps yourself
برنامه راهنمای تعاملی به شما می آموزد که چگونه با استفاده از رایانه مراحل خود را انجام دهید
در ارتباط بودن
ارتباط دو جانبه
پلیمر : واکنشی
تعاملی ( برنامه کامپیوتری که با کاربر ارتباط برقرار می کند.
متقابل
سزاتد
متاثر از هم
همکاری ، ارتباط دوجانبه، بده بستان ، آمیزشی ،
محاوره ای

تعاملی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس