institute

/ˈɪnstəˌtuːt//ˈɪnstɪtjuːt/

معنی: انجمن، بنیاد، فرمان، بنگاه، موسسه، بنداد، هیئت شورا، اصل قانونی، بنیاد نهادن، تاسیس کردن، برقرار کردن
معانی دیگر: ایجاد کردن، (به ویژه اصلاحات و غیره) آغازکردن، بانی شدن، بنیان نهادن، پی افکندن، اقدام کردن به، در نهشت کردن، درنهشتن، اصل (اصول)، (جمع) مبادی، قانون پابرجا، رسم (رسوم) مورد قبول، نهاد، موسسه (به ویژه علمی و آموزشی)، انستیتو، جمعیت، مدرسه ی پیشه و هنر، مدرسه ی هنرهای زیبا، دانشکده ی فنی یا مهندسی، (به ویژه کشیش را) به کار گماردن، منصوب کردن، (جمع) خلاصه ی اصول قانونی، اصول و مبادی قضایی، دوره ی آموزشی کوتاه، سمینار، مقررات

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: institutes, instituting, instituted
(1) تعریف: to establish or set in operation.
مترادف: establish, found, start
متضاد: abrogate
مشابه: constitute, create, develop, ground, impose, inaugurate, organize, set

- The government has instituted a policy that will restrict imports.
[ترجمه گوگل] دولت سیاستی را وضع کرده است که واردات را محدود می کند
[ترجمه ترگمان] دولت سیاستی را وضع کرده است که واردات را محدود خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The company is instituting new procedures for hiring.
[ترجمه گوگل] این شرکت در حال ایجاد رویه های جدید برای استخدام است
[ترجمه ترگمان] این شرکت در حال نهادینه کردن رونده ای جدید برای استخدام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The goal of the radicals was to institute a revolutionary government.
[ترجمه گوگل] هدف رادیکال ها ایجاد یک حکومت انقلابی بود
[ترجمه ترگمان] هدف از تندروها، تاسیس یک دولت انقلابی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to initiate or begin.
مترادف: begin, commence, initiate, introduce, start
مشابه: generate, impose, inaugurate, launch, originate, set

- The commission has already instituted its investigation into the matter.
[ترجمه گوگل] کمیسیون قبلاً تحقیقات خود را در مورد این موضوع آغاز کرده است
[ترجمه ترگمان] این کمیسیون در حال حاضر تحقیقات خود را در این زمینه انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The new government is instituting criminal proceedings against the country's former leader.
[ترجمه گوگل] دولت جدید علیه رهبر سابق کشور پیگرد کیفری را آغاز کرده است
[ترجمه ترگمان] دولت جدید در حال نهادینه کردن رونده ای جنایی علیه رهبر سابق این کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: an organization established to render a service or support a cause.
مترادف: institution
مشابه: association, foundation, organization, society

- She was taught braille at an institute for the blind.
[ترجمه S.F.] او در موسسه نابینایان بریل را آموخته است.
|
[ترجمه گوگل] او در انستیتوی نابینایان خط بریل را آموزش داد
[ترجمه ترگمان] او در یک موسسه برای کور کردن یک موسسه تعلیم داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a college teaching a specialized subject matter, such as art or technology.
مترادف: academy
مشابه: athenaeum, college, polytechnic, school, think tank

- My mother studied painting at the art institute.
[ترجمه گوگل] مادرم در موسسه هنر نقاشی خوانده است
[ترجمه ترگمان] مادرم نقاشی را در موسسه هنر مطالعه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a brief instructional program for a specific group or in a specific area of study.
مشابه: course, program, seminar

- Three hundred students have enrolled in the university's summer institute on law and language.
[ترجمه گوگل] سیصد دانشجو در مؤسسه تابستانی حقوق و زبان این دانشگاه ثبت نام کرده اند
[ترجمه ترگمان] سیصد دانشجو در موسسه تابستانی دانشگاه در زمینه قانون و زبان ثبت نام کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an institute for the blind
بنیاد نابینایان

2. an institute of architects
انجمن ویژه ی معماران

3. to institute a search
جستجویی را آغاز کردن

4. the blind are rehabilitated in this institute
در این موسسه نابینایان را توانبخشی می کنند.

5. he spent two years at a textile institute
او دو سال در یک آموزشگاه نساجی بود.

6. I have subscribed £20,000 for the institute.
[ترجمه گوگل]من 20000 پوند برای موسسه اشتراک کرده ام
[ترجمه ترگمان]من ۲۰ هزار پوند برای این موسسه ثبت نام کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our institute has ordered a great many instruments from the company.
[ترجمه گوگل]موسسه ما ابزارهای زیادی را به این شرکت سفارش داده است
[ترجمه ترگمان]موسسه ما به تعداد زیادی ابزار از شرکت دستور داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The institute will invest 5 million in the project.
[ترجمه گوگل]این موسسه 5 میلیون در این پروژه سرمایه گذاری خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این موسسه ۵ میلیون دلار در این پروژه سرمایه گذاری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They institute a suit against him.
[ترجمه علیرضا] آنها دادخواستی ( قضائی ) را علیه او شروع کردند.
|
[ترجمه گوگل]علیه او شکایت می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای او یک کت و شلوار درست می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The institute derives all its money from foreign investments.
[ترجمه گوگل]این موسسه تمام پول خود را از سرمایه گذاری خارجی به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]این موسسه تمام پول های خود را از سرمایه گذاری خارجی گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They inspected the work of the institute.
[ترجمه گوگل]از کار موسسه بازدید کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها کار موسسه را بررسی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The National Cancer Institute now has a computerized system that can quickly provide information.
[ترجمه گوگل]موسسه ملی سرطان اکنون یک سیستم کامپیوتری دارد که می تواند به سرعت اطلاعات را ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]موسسه ملی سرطان در حال حاضر یک سیستم کامپیوتری دارد که می تواند به سرعت اطلاعات را تامین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He got a scholarship to the Pratt Institute of Art.
[ترجمه گوگل]او بورسیه تحصیلی موسسه هنر پرت را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او یک بورس تحصیلی به موسسه هنر پرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She belongs to the Chartered Institute of Management.
[ترجمه گوگل]او متعلق به موسسه مدیریت خبره است
[ترجمه ترگمان]او به موسسه Chartered مدیریت تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She is threatening to institute legal proceedings against the hospital.
[ترجمه گوگل]او تهدید می کند که علیه بیمارستان اقدام قانونی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او تهدید کرده است که اقامه دعوی قانونی علیه این بیمارستان را انجام خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The Institute of Export now fears that 100,000 jobs will go.
[ترجمه گوگل]موسسه صادرات اکنون بیم آن را دارد که 100000 شغل از بین برود
[ترجمه ترگمان]اکنون موسسه صادرات هراس دارد که ۱۰۰،۰۰۰ شغل به دست خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The Institute was established in 1960 under the directorship of Professor Leon Radzinowicz.
[ترجمه گوگل]این موسسه در سال 1960 تحت مدیریت پروفسور لئون رادزینوویچ تاسیس شد
[ترجمه ترگمان]این موسسه در سال ۱۹۶۰ و تحت ریاست پروفسور لئون Radzinowicz تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The government intends to institute court action against the firm which has disobeyed the wage controls.
[ترجمه گوگل]دولت قصد دارد علیه شرکتی که از کنترل دستمزدها سرپیچی کرده است، اقدام کند
[ترجمه ترگمان]دولت قصد دارد اقدام دادگاه علیه شرکت را که از کنترل دست مزد سرپیچی کرده است، انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He gave a talk to the Women's Institute on his travels in Asia.
[ترجمه گوگل]او در مورد سفرهای خود در آسیا با موسسه زنان سخنرانی کرد
[ترجمه ترگمان]او در سفرهایش در آسیا با موسسه زنان صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انجمن (اسم)
order, union, association, assemblage, faction, meeting, community, society, assembly, convention, institute, moot, group, company, council, convocation, congress, club, guild, coterie

بنیاد (اسم)
base, basis, root, institute, foundation, cornerstone, substratum, fundament

فرمان (اسم)
order, bill, word, edict, precept, instruction, command, decree, mandate, commission, errand, institute, sanction, ordonnance, charter, steering wheel, commandment, ordinance, handlebar, rescript

بنگاه (اسم)
service, institution, institute, corporation, business, foundation, establishment

موسسه (اسم)
institution, institute, establishment

بنداد (اسم)
institute

هیئت شورا (اسم)
institute

اصل قانونی (اسم)
institute, norm

بنیاد نهادن (فعل)
start, institute, found, inchoate, incept, initiate

تاسیس کردن (فعل)
make, establish, institute, found, invent, constitute

برقرار کردن (فعل)
establish, appoint, instate, institute

تخصصی

[نساجی] ایستیتو - مرکز علمی و تحقیقاتی - موسسه - انجمن

انگلیسی به انگلیسی

• institution, foundation, organization which provides a certain service or supports a particular cause; college which specializes in a particular field or area of instruction (i.e. art)
establish, found, set up; begin, initiate, start
an institute is an organization set up to do a particular type of work, especially research or teaching.
if you institute a system, rule, or course of action, you start it; a formal use.

پیشنهاد کاربران

حقوق: وضع کردن، تنطیم کردن هم معنی با lay down
To start
دانشکده، مرکز آموزش، آموزشگاه، انستیتو
To start - put in place
موسسه، اموزشگاه
language institute
=موسسه زبان
institute ( عمومی )
واژه مصوب: مؤسسه
تعریف: مرکز علمی یا تحقیقاتی |||* واژۀ انستیتو فقط در ترکیب انستیتو پاستور به همین صورت باقی می‏ماند.
مرکز آموزش
بنیان نهادن
To start
To begin
To initiate
To launch
To set up

بانی شدن
تاسیس کردن
start a system
انجمن
انستیتو
اگر همراه law بیاید معنای مقرر کردن می دهد
موسسه
اموزشگاه

موسسه، آموزشگاه
کانون . اموزشگاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس