instil

/ɪnˈstɪl//ɪnˈstɪl/

معنی: چکاندن، کم کم تزریق کردن، کم کم فهماندن، اهسته القاء کردن، چکه چکه ریختن
معانی دیگر: instill چکاندن، کم کم فهماندن
instil(l)
چکاندن، کم کم تلقین کردن

جمله های نمونه

1. They hope that their work will instil a sense of responsibility in children.
[ترجمه گوگل]آنها امیدوارند که کارشان احساس مسئولیت را در کودکان ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوارند که کار آن ها احساس مسئولیت در کودکان را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She had tried her best to instil morals into her daughters.
[ترجمه گوگل]او تمام تلاش خود را کرده بود تا اخلاق را به دخترانش القا کند
[ترجمه ترگمان]او سعی کرده بود که اخلاق و رفتار دخترانش را به او القا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I consider it important to instil a pride in the players.
[ترجمه گوگل]القای غرور در بازیکنان را مهم می دانم
[ترجمه ترگمان]من آن را برای ایجاد یک افتخار در بازیکنان مهم می دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A manager's job is to instil determination into his players.
[ترجمه گوگل]وظیفه یک مربی این است که عزم را به بازیکنانش القا کند
[ترجمه ترگمان]وظیفه مدیر این است که عزم خود را به بازیکنان خود القا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is part of a teacher's job to instil confidence in/into his or her students.
[ترجمه گوگل]این بخشی از کار معلم است که اعتماد به نفس را در دانش آموزان خود ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]این بخشی از کار معلم است که اعتماد به \/ یا به دانش آموزان خود را القا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The motive of the executions would be to instil fear.
[ترجمه گوگل]انگیزه اعدام ها القای ترس خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اما این اعدام ها به خاطر چکه چکه چکه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Radio might help to instil a feeling of national glory and pride, even if the substance did not amount to much as yet.
[ترجمه گوگل]رادیو ممکن است به القای احساس جلال و غرور ملی کمک کند، حتی اگر این موضوع هنوز زیاد نباشد
[ترجمه ترگمان]رادیو می تواند به ایجاد حس افتخار و افتخار ملی کمک کند، حتی اگر این ماده تا به حال مقدار زیادی نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That's the same reaction we want to instil in children.
[ترجمه گوگل]این همان واکنشی است که ما می خواهیم به کودکان القا کنیم
[ترجمه ترگمان]این همان واکنشی است که ما می خواهیم در کودکان ایجاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One way to instil confidence is to start with a positive attitude and this starts the moment you step up to the ball.
[ترجمه گوگل]یکی از راه های القای اعتماد به نفس این است که با نگرش مثبت شروع کنید و این از لحظه ای شروع می شود که شما به سمت توپ قدم می گذارید
[ترجمه ترگمان]یک راه برای ایجاد اعتماد به نفس، شروع با نگرش مثبت است و این شروع می شود که شما به سمت توپ بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The objective is to instil an awareness of risk issues and basic methods of risk management.
[ترجمه گوگل]هدف القای آگاهی از مسائل ریسک و روش های اساسی مدیریت ریسک است
[ترجمه ترگمان]هدف، ایجاد آگاهی از مسایل ریسک و روش های ابتدایی مدیریت ریسک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He couldn't instil enough confidence into her, that was the trouble.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست اعتماد به نفس کافی را به او القا کند، مشکل همین بود
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست به اندازه کافی به او اعتماد کند، این مشکل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We aim to teach the children discipline and instil a sense of duty.
[ترجمه گوگل]هدف ما آموزش نظم و انضباط به کودکان و القای احساس وظیفه است
[ترجمه ترگمان]هدف ما آموزش انضباط کودکان و ایجاد حس وظیفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To instil or reinforce responsible drinking attitudes and behaviour.
[ترجمه گوگل]القا یا تقویت نگرش و رفتار مسئولانه در نوشیدن
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد یا تقویت رفتار و رفتار و رفتار مسئول، رفتار و رفتار خود را تقویت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We have tried to instil good manners in our children from an early age.
[ترجمه گوگل]ما از همان دوران کودکی سعی کرده‌ایم اخلاق خوب را به فرزندانمان القا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما سعی کرده ایم در سنین کودکی رفتار خوبی را در کودکان خود ایجاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hadn't she tried to instil morals into the girl? Not for the first time she missed her husband dreadfully.
[ترجمه گوگل]آیا او سعی نکرده اخلاقیات را به دختر القا کند؟ برای اولین بار نبود که به طرز وحشتناکی دلتنگ همسرش شد
[ترجمه ترگمان]آیا او سعی نکرده بود به آن دختر توجه کند؟ نه برای اولین بار شوهرش را سخت از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چکاندن (فعل)
distil, seep, distill, instill, instil

کم کم تزریق کردن (فعل)
instill, instil

کم کم فهماندن (فعل)
instill, instil

اهسته القاء کردن (فعل)
instill, instil

چکه چکه ریختن (فعل)
instill, instil

انگلیسی به انگلیسی

• if you instil an idea or feeling into someone, you make them think it or feel it.

پیشنهاد کاربران

UK: instil
US: instill
▪️▪️▪️
instilling money
تزریق پول - اعطاء کردن پول
💠 Most people pay attention to others only if they are renowned for being wealthy. Society instilling money is the power a person can behold to transcend any limits, resulting in showcasing their wealth in a community.
...
[مشاهده متن کامل]

القا کردن
جاانداختن
It is part of a teacher's job to instil confidence in/into his or her students.
نهادینه کردن
به وجود آوردن ( چیزی ) در کسی

بپرس