insisted

جمله های نمونه

1. he insisted on going
او اصرار به رفتن کرد.

2. he insisted that he was completely innocent
او مصرانه ادعا می کرد که کاملا بی گناه است.

3. he insisted that the sentence be expunged from the contract
او اصرار کرد که آن جمله از قرارداد حذف شود.

4. he insisted upon his own innocence
او اصرار می کرد که بی گناه است.

5. she insisted upon the truth of his words
او روی صحت گفته های خود پافشاری کرد.

6. they insisted on lunching us before we left
اصرار کردند که پیش از رفتنمان به ما ناهار بدهند.

7. the beneficent man insisted on anonymity
مرد خیر اصرار کرد که نامش فاش نشود (گمنام باشد).

8. i said "no" but he insisted
گفتم ((نه)) ولی او پافشاری کرد.

پیشنهاد کاربران

پافشاری کردن
تاکید
اصرار داشتن
سرسختی - لجاجت -

بپرس