94 1566 100 1 inseparable /ˌɪnˈsepərəbl̩/ /ɪnˈseprəbl̩/معنی: ملازم، لاینفک، جدا نشدنیمعانی دیگر: جدانشدنی (یانکردنی)، لایتجزا، جدایی ناپذیر بررسی کلمه inseparable صفت ( adjective )مشتقات: inseparably (adv.), inseparability (n.), inseparableness (n.)• : تعریف: impossible or difficult to divide or to conceive of as separate; tending to remain together.• متضاد: separable- We are inseparable friends. [ترجمه ترگمان] ما دوستان inseparable [ترجمه گوگل] ما دوستان جدایی ناپذیر هستیم [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید - In economics, supply and demand are inseparable forces. [ترجمه ترگمان] در اقتصاد، عرضه و تقاضا، نیروهای جداییناپذیر هستند [ترجمه گوگل] در اقتصاد، عرضه و تقاضا نیروهای جدایی ناپذیر هستند [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید واژه inseparable در جمله های نمونه 1. inseparable friendsدوستان جدانشدنی2. He firmly believes liberty is inseparable from social justice. [ترجمه ترگمان]او قاطعانه بر این باور است که آزادی از عدالت اجتماعی جداییناپذیر است [ترجمه گوگل]او معتقد است آزادی از عدالت اجتماعی جدا نیست [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. Courtesy is the inseparable companion of virtue. [ترجمه ترگمان]با کسب اجازه، همدم جداییناپذیر فضیلت است [ترجمه گوگل]حسن نیت همسانی جدایی ناپذیر از فضیلت است [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 4. When we were kids Zoe and I were inseparable. [ترجمه ترگمان]وقتی بچه بودیم زوئی و من جدا نشدنی بودیم [ترجمه گوگل]وقتی بچه ها بچه بودند، زو و من جدایی ناپذیر بودند [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 5. The two brothers are almost inseparable. [ترجمه ترگمان]دو برادر تقریبا جداییناپذیر هستند [ترجمه گوگل]دو برادر تقریبا جدایی ناپذیر هستند [ترجمه شما ... مترادف inseparable ملازم (صفت)assiduous , attached , attending , inherent , inseparableلاینفک (صفت)essential , inseparable , innateجدا نشدنی (صفت)inseparable , irresolvable معنی عبارات مرتبط با inseparable به فارسی inseparable prepositionحرف اضافه لازم یا جدانشدنی | i've | inseparable preposition | inseparables | inseparably | inseparate | معنی inseparable در دیکشنری تخصصی inseparable[ریاضیات] جدا ناشدنی inseparable element[ریاضیات] عنصر تفکیک ناپذیر inseparable extension[ریاضیات] توسیع تفکیک ناپذیر inseparable polynomial[ریاضیات] چندجمله ای تفکیک ناپذیر | inseparable element | inseparable extension | inseparable polynomial | Insepcting machine | insepic | معنی کلمه inseparable به انگلیسی inseparable• something that cannot be separated• indivisible, incapable of being separated; close, devoted• if two things are inseparable, they cannot be considered separately; a formal use.• friends who are inseparable are always together. inseparable را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران علی اصغر سلحشور جدانشدنیبخش ناپذیر معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Vahid > Stay sharp edwin f > blasting pattern نازنین عظیمی > تقدم امتیازی Vahid > I'll give you that ماهان > بر سان شید امین آریا > تیم Reza razi > Falx cerebri امین آریا > تمرین نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته اکبر روشنیسیدحسین اخوان بهابادیDark Light Farhoodعلی حیدرمحمدرضا ایوبی صانعحمیدرضا دادگر_فریمانمحمد حاتمی نژاد فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته رب جلیل حی داور تسخیر ناپذیر بنده پروری بگسست هیتر نام کره ای غرق تفکر