inputting


کامپیوتر : وارد کردن

جمله های نمونه

1. Immediately after inputting a sine wave to your network, you should observe the embryo of a sine wave.
[ترجمه گوگل]بلافاصله پس از وارد کردن یک موج سینوسی به شبکه خود، باید جنین یک موج سینوسی را مشاهده کنید
[ترجمه ترگمان]بلافاصله پس از وارد کردن موج سینوسی به شبکه خود، باید جنین یک موج سینوسی را مشاهده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This saves 50% of the work when inputting into a database and allows for less mistakes.
[ترجمه گوگل]این باعث صرفه جویی 50 درصدی کار هنگام ورود به پایگاه داده می شود و امکان اشتباهات کمتری را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این باعث صرفه جویی ۵۰ % از کار هنگام وارد کردن یک پایگاه داده و اجازه کم کردن اشتباه ات کم تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. So it refrained from inputting any of the orders it received since UnixWare's debut until Monday November
[ترجمه گوگل]بنابراین از وارد کردن هر یک از سفارش‌هایی که از زمان عرضه UnixWare دریافت کرده بود تا دوشنبه نوامبر خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]از این رو از وارد شدن به هیچ یک از سفارشات از زمان شروع UnixWare تا دوشنبه نوامبر خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We're currently inputting the names and addresses of all our customers into a database.
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر نام و آدرس همه مشتریان خود را در یک پایگاه داده وارد می کنیم
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر نام و آدرس همه مشتریان را وارد یک پایگاه داده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. During the day users are responsible for inputting their own data, while at night this machine runs commercial batch work.
[ترجمه گوگل]در طول روز، کاربران مسئول وارد کردن داده‌های خود هستند، در حالی که در شب، این دستگاه کار دسته‌ای تجاری را اجرا می‌کند
[ترجمه ترگمان]در طول روز، کاربران مسئول وارد کردن داده های خود هستند، در حالی که در شب این ماشین کار دسته ای تجاری انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nor is there any way of inputting or editing individual records.
[ترجمه گوگل]همچنین هیچ راهی برای وارد کردن یا ویرایش سوابق فردی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ راهی برای وارد کردن یا ویرایش رکوردهای افراد وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ones that are declared as inputting variables are used only for input and subsequent use in expressions.
[ترجمه گوگل]آنهایی که به عنوان متغیرهای ورودی اعلان می شوند فقط برای ورودی و استفاده بعدی در عبارات استفاده می شوند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که به عنوان وارد کردن متغیرهای مورد استفاده قرار می گیرند تنها برای ورودی و استفاده بعدی در حالت استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Inputting different parameters in the visual interface, the loads on different work conditions are obtained.
[ترجمه گوگل]با وارد کردن پارامترهای مختلف در رابط بصری، بارها در شرایط کاری مختلف به دست می‌آیند
[ترجمه ترگمان]Inputting پارامترهای مختلف در رابط دیداری، بارها در شرایط کاری مختلف بدست می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Calculate the rate, payment principal or amortization by inputting any three known variables.
[ترجمه گوگل]با وارد کردن هر سه متغیر شناخته شده، نرخ، اصل پرداخت یا استهلاک را محاسبه کنید
[ترجمه ترگمان]این نرخ را محاسبه کنید، principal پرداخت را با وارد کردن سه متغیر شناخته شده محاسبه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It implements a simple DB function, includes inputting, querying, modifying and displaying all the records, etc.
[ترجمه گوگل]این یک تابع ساده DB را پیاده سازی می کند، شامل ورودی، پرس و جو، اصلاح و نمایش تمام رکوردها و غیره است
[ترجمه ترگمان]این کار یک تابع DB ساده را اجرا می کند، که شامل وارد کردن، پرس و جو، اصلاح و نمایش تمام رکوردها، و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An apparatus and method for inputting a character using a keyboard displayed on a touch screen in a portable terminal.
[ترجمه گوگل]دستگاه و روشی برای وارد کردن یک کاراکتر با استفاده از صفحه کلید نمایش داده شده بر روی صفحه لمسی در یک ترمینال قابل حمل
[ترجمه ترگمان]دستگاه و روشی برای وارد کردن یک کاراکتر با استفاده از صفحه کلید نمایش داده شده در یک صفحه لمسی در یک ترمینال قابل حمل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My work is inputting all the information collected every day into the computer.
[ترجمه گوگل]کار من این است که تمام اطلاعات جمع آوری شده هر روز را در رایانه وارد کنم
[ترجمه ترگمان]کار من وارد کردن تمام اطلاعاتی است که هر روز در کامپیوتر جمع آوری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Inputting information into them presents no difficulty, but according to Einstein's general theory of relativity, getting information out is impossible.
[ترجمه گوگل]وارد کردن اطلاعات در آنها هیچ مشکلی ایجاد نمی کند، اما طبق نظریه نسبیت عام انیشتین، دریافت اطلاعات غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]با توجه به نظریه نسبیت عام انیشتین در مورد نسبیت، گرفتن اطلاعات غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The major way of inputting Chinese character into computer is the Chinese encoding input method.
[ترجمه گوگل]روش اصلی وارد کردن کاراکتر چینی در رایانه، روش ورودی رمزگذاری چینی است
[ترجمه ترگمان]روش اصلی وارد کردن شخصیت چین به کامپیوتر روش ورودی رمز گذاری چینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] وارد کردن

انگلیسی به انگلیسی

• act of entering data into a computer

پیشنهاد کاربران

بپرس