indenture

/ˌɪnˈdent͡ʃər//ɪnˈdent͡ʃə/

معنی: قرارداد، عهد نامه، کنترات، سند دو نسخهای، دوتاسازی، سیاهه رسمی زدندانهگذاری، با سند مقید کردن، بشاگردی گرفتن، با سند مقید شدن، با قرار داد استخدام کردن، شیار دار کردن، دندانه دار کردن
معانی دیگر: (معمولا جمع - قراردادی که سابقا شاگرد نجارها و غیره با استاد خود یا مستخدمان با ارباب خود می بستند و طبق آن ملزم بودند به مدت و شرایط معین خدمت کنند) قرارداد کارآموزی، بیگارنامه، قرارداد خدمت، (طبق قرارداد) واداشته کردن، ملزم به خدمت کردن، به کارآموزی واداشتن، (نادر) رجوع شود به: indentation، قرارداد (که سابقا در دو نسخه تهیه می شد و آنها را با هم پاره می کردند تا لبه ی آنها پارگی یکجور داشته باشد)، سند، فهرست رسمی، فهرست تاءیید شده، فهرست موجودی ها، (مالیه و بانکداری) سند حاوی شرایط اوراق قرضه، n : سند دو نسخه ای، دوبل کردن، vt :بشاگردی گرفتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a legal deed or contract, esp. one in which the copies have matching indentations used for identification or authentication.

(2) تعریف: a contract by which one person is bound in service for a specified time as apprentice to another.

(3) تعریف: an official document or list used for authentication, such as a voucher.

(4) تعریف: a recess or notch; indentation.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: indentures, indenturing, indentured
مشتقات: indentureship (n.)
• : تعریف: to bind by contract into service to another, esp. as an apprentice.
مشابه: apprentice

جمله های نمونه

1. No one expects the petition to amend the indenture to Barnes' will to get a court hearing before June.
[ترجمه گوگل]هیچ کس انتظار ندارد که دادخواست برای اصلاح قرارداد با اراده بارنز برای رسیدگی به دادگاه قبل از ژوئن
[ترجمه ترگمان]هیچ کس انتظار ندارد که دادخواست اصلاح indenture به بارنز قبل از ماه ژوئن به دادگاه رسیدگی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But for now you stay here, examine the indenture, reflect on what you have said.
[ترجمه گوگل]اما در حال حاضر شما اینجا بمانید، قرارداد را بررسی کنید، در مورد آنچه گفته اید فکر کنید
[ترجمه ترگمان]اقای ویزلی فریاد زد: - اما فعلا تو اینجا بمون و سعی کن indenture رو بررسی کنی و به اون چیزی که گفتی فکر کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bond indenture normally specifies a number of restrictive covenants to which the issuing corporation must adhere.
[ترجمه گوگل]سند اوراق قرضه معمولاً تعدادی از قراردادهای محدودکننده را مشخص می کند که شرکت صادرکننده باید به آنها پایبند باشد
[ترجمه ترگمان]اوراق قرضه به طور معمول تعدادی از قراردادهای محدود کننده را مشخص می کند که شرکت صدور باید به آن پایبند باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To bind into the service of another by indenture.
[ترجمه گوگل]با قرارداد به خدمت دیگری ملحق شدن
[ترجمه ترگمان]خآنم ماکسیم با لحنی جدی گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Xia zhi xing: please give his indenture and identity card back to him.
[ترجمه گوگل]شیا ژی شینگ: لطفا سند و کارت شناسایی او را به او پس دهید
[ترجمه ترگمان]شا ژینگ را پس بده و کارت شناسایی هویتش را بهش پس بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is indenture to a builder.
[ترجمه گوگل]او قراردادی به یک سازنده است
[ترجمه ترگمان]او یک سازنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Provision contained in a Bond Indenture requiring that in an event of default any remaining interest and principal become immediately due and payable.
[ترجمه گوگل]مفاد مندرج در اوراق قرضه مبنی بر اینکه در صورت نکول، هر سود و اصل باقی مانده بلافاصله سررسید و قابل پرداخت می شود
[ترجمه ترگمان]تبصره مندرج در یک اوراق بهادار که مستلزم آن است که در صورت پیش فرض هر گونه سود باقی مانده و مدیر فورا به موعد پرداخت و قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Negative Pledge Clause A negative covenant in an indenture, it states that the corporation will not pledge any of its assets if doing so would give the lenders less security.
[ترجمه گوگل]شرط منفی یک میثاق منفی در یک قرارداد، بیان می کند که اگر انجام این کار به وام دهندگان امنیت کمتری بدهد، شرکت هیچ یک از دارایی های خود را گرو نخواهد گذاشت
[ترجمه ترگمان]تعهد منفی بند الف پیمان منفی در یک indenture، بیان می کند که اگر این کار به وام دهندگان امنیت کمتری بدهد، شرکت هیچ کدام از دارایی های خود را متعهد نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had to sign an indenture to sell herself, because she owed money to the landlord .
[ترجمه گوگل]او مجبور شد برای فروش خود قراردادی امضا کند، زیرا به صاحبخانه بدهکار بود
[ترجمه ترگمان]او مجبور شد an را امضا کند تا خودش را بفروشد، زیرا به صاحب مسافرخانه پول بدهکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If the bond is publicly marketed, a trustee is named to monitor and ensure compliance with the terms of the indenture.
[ترجمه گوگل]اگر اوراق قرضه به صورت عمومی عرضه شود، یک متولی برای نظارت و اطمینان از انطباق با شرایط قرارداد تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]اگر اوراق قرضه به طور عمومی به بازار عرضه شود، یک متولی به منظور نظارت و تضمین انطباق با شرایط of نام گذاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The coupon rate is thus the interest rate stated in the bond indenture.
[ترجمه گوگل]بنابراین نرخ کوپن نرخ بهره مندرج در اوراق قرضه است
[ترجمه ترگمان]بنابراین نرخ کوپن نرخ بهره بیان شده در اوراق بهادار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was only one benefit, he found, in the new indenture and that was an extended term.
[ترجمه گوگل]او دریافت که در قرارداد جدید فقط یک فایده داشت و آن یک مدت طولانی بود
[ترجمه ترگمان]تنها یک فایده داشت که در the جدید یافته بود و این یک عبارت بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The priorities of general credit obligations vary with the nature of the liability and the terms of indenture contracts .
[ترجمه گوگل]اولویت های تعهدات اعتباری عمومی با ماهیت بدهی و شرایط قراردادهای قرارداد متفاوت است
[ترجمه ترگمان]اولویت های تعهدات اعتباری عمومی با ماهیت مسئولیت و شرایط قرارداد indenture متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Soon thereafter, private agents scoured the ports taverns, and countryside to sign on workers for indenture.
[ترجمه گوگل]به زودی پس از آن، ماموران خصوصی میخانه های بندری و حومه شهر را گشتند تا قرارداد کارگران را امضا کنند
[ترجمه ترگمان]دیری نگذشت که ماموران خصوصی به میخانه ها و حومه شهر پرداختند تا کارگران for را امضا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قرارداد (اسم)
agreement, contract, treaty, stipulation, convention, indenture, bond

عهدنامه (اسم)
agreement, covenant, treaty, indenture

کنترات (اسم)
contract, indenture

سند دو نسخه ای (اسم)
indenture

دوتا سازی (اسم)
indenture

سیاهه رسمی زدندانه گذاری (اسم)
indenture

با سند مقید کردن (فعل)
indenture

بشاگردی گرفتن (فعل)
indenture

با سند مقید شدن (فعل)
indenture

با قرارداد استخدام کردن (فعل)
indenture

شیار دار کردن (فعل)
groove, indenture, channel, rib, rut, fuller, furrow, gutter, ridge

دندانه دار کردن (فعل)
rack, indenture, cog, tooth, chine, indent, jag

تخصصی

[حقوق] سند، قرارداد کتبی (در مورد تعهدات متقابل از قبیل رهن، وثیقه، کارآموزی)

انگلیسی به انگلیسی

• contract which binds a person to serve another for a specified period of time; written agreement made in duplicate; deed, contract, agreement; indentation
bind a person in service to another for a specified period of time

پیشنهاد کاربران

قرارداد انتشار اوراق قرضه ( در مدیریت مالی و مهندسی مالی )
سند چند نسخه ای
در مواردی که معامله دو یا چند طرف داشته باشد، بعضاً به سند این معامله ، سند چند نسخه ای می گویند ( حقوق انگلستان )
اسم= منطبق، مقید
بیگاری کردن

بپرس