incorporeal

/ˌɪnkɔːˈpɔːrɪəl//ˌɪnkɔːˈpɔːrɪəl/

معنی: مجرد، غیر مادی، معنوی، بی جسم
معانی دیگر: غیرجسمی، بی ماده، ناتن مند، ناتندار، غیرجسمانی، روحی، وابسته به فرشتگان یا ارواح

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: incorporeally (adv.), incorporeality (n.)
• : تعریف: without material being; bodiless; insubstantial.
متضاد: corporeal
مشابه: spiritual, supernatural

- He did not believe in ghosts or any other incorporeal beings.
[ترجمه گوگل] او به ارواح یا موجودات غیر جسمانی دیگر اعتقاد نداشت
[ترجمه ترگمان] او به ارواح یا هر موجود incorporeal دیگر ایمان نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. music is incorporeal
موسیقی مقوله ای غیرمادی است.

2. Plato demonstrated the incorporeal nature of the soul.
[ترجمه گوگل]افلاطون ماهیت غیر جسمانی روح را نشان داد
[ترجمه ترگمان]افلاطون طبیعت غیر مادی روح را به نمایش می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Shivers like blossoms fell upon her incorporeal form, silver rain and bright bubbles of light.
[ترجمه گوگل]لرزه‌هایی مانند شکوفه‌ها بر شکل غیرجسمی او فرود آمد، باران نقره‌ای و حباب‌های درخشان
[ترجمه ترگمان]Shivers همچون شکوفه های به صورت بی incorporeal و قطرات نقره فام باران و حباب های درخشان نور بر روی او می افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Even the Old Testament contains little reference to incorporeal substances or such rewards.
[ترجمه گوگل]حتی عهد عتیق نیز اشاره کمی به مواد غیر بدنی یا چنین پاداش هایی دارد
[ترجمه ترگمان]حتی عهد قدیم حاوی اشاره ای کوچک به مواد مادی و یا چنین پاداشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The real life is guided by our incorporeal intellection.
[ترجمه گوگل]زندگی واقعی توسط عقل غیر جسمانی ما هدایت می شود
[ترجمه ترگمان]زندگی واقعی توسط intellection غیر مادی ما هدایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a new type of Incorporeal Property, virtual property of online games reflects the tendency. Its appearance will further propel the Revolution of Decorporealization of Properties.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نوع جدید از اموال غیر جسمانی، دارایی مجازی بازی های آنلاین این تمایل را منعکس می کند ظاهر آن انقلاب دکوری‌سازی خواص را بیشتر پیش خواهد برد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نوع جدید از مالکیت معنوی، مالکیت مجازی بازی های آنلاین منعکس کننده تمایل است ظهور آن به سوق دادن انقلاب of ویژگی ها کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Trade secrets are incorporeal property, which keep non - visible by means of maintaining secrecy.
[ترجمه گوگل]اسرار تجاری اموال غیر مادی هستند که با حفظ اسرار غیر قابل مشاهده باقی می مانند
[ترجمه ترگمان]اسرار تجاری دارایی معنوی هستند، که به وسیله حفظ secrecy، غیر مرئی نگه می دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As an incorporeal property right, the intellectual property is a kind of very important economic resources.
[ترجمه گوگل]مالکیت معنوی به عنوان یک حق مالکیت غیر مادی، نوعی منابع اقتصادی بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]مالکیت معنوی به عنوان یک ویژگی معنوی و غیر مادی، نوعی از منابع اقتصادی بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The vital principle or animating force in living beings;incorporeal consciousness; supernatural being.
[ترجمه گوگل]اصل حیاتی یا نیروی جاندار در موجودات زنده؛ آگاهی غیرجسمانی موجود فراطبیعی
[ترجمه ترگمان]اصل حیاتی یا نیروی حیاتی در موجودات زنده، آگاهی غیر مادی؛ موجودی مافوق طبیعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As a vital component of an enterprise's incorporeal property, a brand embodies the technological and competitive strength.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک جزء حیاتی از دارایی غیرجسمانی یک شرکت، یک نام تجاری مظهر قدرت فن آوری و رقابتی است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک جز حیاتی یک ویژگی معنوی یک شرکت، یک برند دارای قدرت رقابتی و رقابتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the purposes of subsection, "land"does not include incorporeal hereditament.
[ترجمه گوگل]برای اهداف فرعی، "زمین" شامل ارث غیرجسمانی نمی شود
[ترجمه ترگمان]برای اهداف بند، \"زمین\" شامل hereditament غیر مادی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Having no body, form, or substance ; incorporeal.
[ترجمه گوگل]نداشتن جسم، شکل یا جوهر؛ غیر جسمانی
[ترجمه ترگمان]نداشتن جسم، شکل، یا ماده؛ غیر مادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Only a Necromancer's army has incorporeal creatures who can avoid damage in melee combat.
[ترجمه گوگل]فقط ارتش یک Necromancer دارای موجودات غیر جسمانی است که می توانند از آسیب در جنگ غوغا جلوگیری کنند
[ترجمه ترگمان]فقط ارتش Necromancer موجودات بی incorporeal دارند که می توانند از آسیب در جنگ مقاومت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Incorporeal property is a kind of indispensable important resource in the management activity of contemporary enterprises.
[ترجمه گوگل]اموال غیرجسمانی نوعی منبع مهم ضروری در فعالیت های مدیریتی شرکت های معاصر است
[ترجمه ترگمان]مالکیت معنوی یک نوع منبع مهم مهم در فعالیت مدیریت شرکت های معاصر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the film, the house was visited by a strange incorporeal being.
[ترجمه گوگل]در این فیلم، یک موجود غیرجسمانی عجیب از خانه بازدید کرد
[ترجمه ترگمان]در فیلم، این خانه توسط یک موجود عجیب و غیر قانونی مورد بازدید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجرد (صفت)
abstract, single, immaterial, solitary, celibate, incorporeal, lone, discrete, barefooted, isolated, stripped, wifeless

غیر مادی (صفت)
immaterial, incorporeal, spiritual, non-material

معنوی (صفت)
immaterial, incorporeal, moral, inward, mental, spiritual, psychic, supersensible

بی جسم (صفت)
incorporeal, insubstantial

تخصصی

[حقوق] غیر مادی، دینی

انگلیسی به انگلیسی

• having no material existence; not composed of matter; having no body or form; insubstantial

پیشنهاد کاربران

معنوی. غیرقابل لمس. غیر مادی
music is incorporeal
نامتجسّد

بپرس