inappropriate

/ˌɪnəˈproʊprɪət//ˌɪnəˈprəʊprɪət/

معنی: بی مورد، ناجور، نا مناسب، بی موقع، بی جا، غیر مقتضی
معانی دیگر: ناشایست، ناشایسته، نابرازنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inappropriately (adv.), inappropriateness (n.)
• : تعریف: not suitable or fitting; not appropriate.
متضاد: appropriate, apt, proper, suitable
مشابه: improper, incongruous, inconvenient, inept, out of place, unbecoming, unhappy, unseemly, wrong

- an inappropriate dress for the occasion
[ترجمه گوگل] یک لباس نامناسب برای آن مناسبت
[ترجمه ترگمان] لباسی نامناسب برای این موقعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. this dress is inappropriate for a funeral ceremony
این جامه برای مراسم ختم مناسب نیست.

2. the application of the title "doctor" to him is inappropriate
اطلاق عنوان ((دکتر)) به او نابجاست.

3. His comments were wholly inappropriate on such a solemn occasion.
[ترجمه گوگل]نظرات او در چنین مناسبتی کاملاً نامناسب بود
[ترجمه ترگمان]نظرات او در چنین موقعیتی کاملا نامناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was felt inappropriate by some that such a serious occasion should include dancing.
[ترجمه گوگل]بعضی ها این را نامناسب می دانستند که چنین مناسبتی جدی باید شامل رقص باشد
[ترجمه ترگمان]برخی از این موارد برای افرادی که چنین موقعیت های خطرناکی را در بر دارند، نامناسب بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His casual behaviour was wholly inappropriate for such a formal occasion.
[ترجمه گوگل]رفتار گاه به گاه او برای چنین موقعیت رسمی کاملاً نامناسب بود
[ترجمه ترگمان]رفتار غیر عادی او برای چنین موقعیت رسمی نامناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The size of the machines makes them inappropriate for domestic use.
[ترجمه گوگل]اندازه دستگاه ها آنها را برای مصارف خانگی نامناسب می کند
[ترجمه ترگمان]اندازه ماشین ها آن ها را برای استفاده خانگی نامناسب می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The existing library is totally inappropriate to our needs.
[ترجمه Reyhane] کتابخانه ی موجود کاملا متناسب با نیاز های ما هست
|
[ترجمه گوگل]کتابخانه موجود کاملاً با نیازهای ما نامناسب است
[ترجمه ترگمان]کتابخانه موجود کاملا متناسب با نیازهای ما نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At this moment in time it would be inappropriate to comment on the situation.
[ترجمه گوگل]در این برهه زمانی اظهار نظر در مورد وضعیت نامناسب خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در این لحظه برای اظهار نظر در مورد وضعیت نامناسب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He chose a singularly inappropriate moment to make his request.
[ترجمه گوگل]او یک لحظه منحصر به فرد نامناسب را برای ارائه درخواست خود انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]او لحظه ای نامناسب را انتخاب کرد تا تقاضای او را بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is inappropriate simply to throw money at these problems.
[ترجمه گوگل]صرف پول انداختن برای این مشکلات نامناسب است
[ترجمه ترگمان]انداختن پول به این مشکلات بسیار نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It would be inappropriate for me to comment on what your tutor said.
[ترجمه گوگل]نظر من در مورد آنچه استاد راهنما شما گفته است نامناسب است
[ترجمه ترگمان]برای من نامناسب است که درباره آنچه که معلم شما گفته بود نظر بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It'seems inappropriate for us to intervene at this stage.
[ترجمه گوگل]دخالت در این مرحله برای ما نامناسب به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]برای ما نامناسب به نظر می رسد که در این مرحله مداخله کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was a grotesquely inappropriate choice of speaker.
[ترجمه Pizza] او یک انتخاب فجیعا نامناسب برای یک سخنگو بود
|
[ترجمه گوگل]او انتخاب گوینده به طرز عجیبی نامناسب بود
[ترجمه ترگمان]او یک انتخاب نامناسب و نامناسب از طرف ناطق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I feel the remark was inappropriate for such a serious issue.
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم این اظهار نظر برای چنین موضوع جدی نامناسب بود
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که این حرف برای چنین مساله جدی نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Your short skirt is inappropriate for a formal party.
[ترجمه گوگل]دامن کوتاه شما برای یک مهمانی رسمی نامناسب است
[ترجمه ترگمان]دامن کوتاه تو برای یه مهمونی رسمی مناسب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی مورد (صفت)
amiss, wrong, inappropriate, undue, unseasonable, inopportune, untimely, anomalous, inapposite, trumped-up

ناجور (صفت)
incompatible, dissonant, inept, foreign, incorrect, inappropriate, dissimilar, uneven, piebald, squally, sorry, cockeyed, inconvenient, disparate, inconsistent, misfit, heterogeneous, unfit, ill-sorted, inapplicable, inconsonant

نا مناسب (صفت)
improper, malapropos, incompatible, foreign, inappropriate, inopportune, incommensurate, inapt, inutile, timeless, infelicitous, untoward, unfit, unsuitable, ill-sorted, unapt, inapplicable, incompetent, irrelative, maladapted, unrighteous, unhandsome, unmeet

بی موقع (صفت)
malapropos, off, inappropriate, unseasonable, inopportune, untimely, inapposite, ill-timed, tideless

بی جا (صفت)
improper, pointless, inappropriate, unseasonable, inopportune, indecorous, inapt, inapposite, impolitic, unwarranted, unwarrantable, placeless

غیر مقتضی (صفت)
inappropriate, infelicitous, inadvisable, inexpedient

انگلیسی به انگلیسی

• unsuitable, incongruous; unseemly; improper, incorrect
something that is inappropriate is not suitable for a particular occasion.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : inappropriacy / inappropriateness
صفت ( adjective ) : inappropriate
قید ( adverb ) : inappropriately
نامتناسب
تفکر یا عملی که تناسبی با شرایط/موقعیت ندارد
نامناسب
نامتعارف
inappropriate touching = دست زدن/لمس کردن نامتعارف ( غیر عرف، ناشایست ، بد )
unsuitable
ناشایست،
نامناسب
His conduct at the meeting was inappropriate

ناجور
I hope that's not inappropriate to say
امیدوارم گفتنش ناجور نباشه
ناپسند، غیر اخلاقی
گستاخانه
*** البته در بعضی جملات این معنی را دارد.
. Your short skirt is inappropriate for a formal party
بی ارزشی
نابهنجار
ناشایسته ، نابرازنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس