in common

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: held or used jointly; shared.

- I enjoy his company because we have many interests in common.
[ترجمه شهاب] من از مصاحبت با او لذت بردم زیرا ما علائق مشترک زیادی داریم .
|
[ترجمه گوگل] من از همراهی او لذت می برم زیرا ما علایق مشترک زیادی داریم
[ترجمه ترگمان] من از شرکت او لذت می برم، زیرا منافع بسیاری در این زمینه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The two women were surprised to discover that they have several friends in common.
[ترجمه گوگل] این دو زن با تعجب متوجه شدند که چندین دوست مشترک دارند
[ترجمه ترگمان] این دو زن از اینکه متوجه شدند که چند تا از دوستان مشترک دارند، شگفت زده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Although they grew up together, he feels he has nothing in common with his brother anymore.
[ترجمه گوگل] اگرچه آنها با هم بزرگ شدند، اما او احساس می کند که دیگر هیچ شباهتی با برادرش ندارد
[ترجمه ترگمان] هر چند که با هم بزرگ می شوند، احساس می کند که دیگر هیچ وجه مشترکی با برادرش ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The two properties have a driveway in common.
[ترجمه گوگل] این دو ملک دارای یک مسیر مشترک هستند
[ترجمه ترگمان] این دو ویژگی دارای یک راه ورودی مشترک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of the same characteristics or properties.

- The program that we're developing has very little in common with what our competitors are working on.
[ترجمه یلدا] برنامه ای که ما در حال توسعه آن هستیم اشتراک بسیار کمی با آنچه رقبای ما در حال انجام آن هستند، دارد
|
[ترجمه گوگل] برنامه ای که ما در حال توسعه آن هستیم شباهت بسیار کمی با آنچه رقبای ما روی آن کار می کنند دارد
[ترجمه ترگمان] برنامه ای که ما در حال توسعه هستیم با آنچه که رقبای ما روی آن کار می کنند بسیار کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The professor asked the students to consider what the two novels have in common.
[ترجمه گوگل] استاد از دانشجویان خواست تا به وجه اشتراک این دو رمان توجه کنند
[ترجمه ترگمان] استاد از دانشجویان خواست تا آنچه را که این دو رمان رایج هستند در نظر بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I have a lot in common with my sister.
[ترجمه ستاره] من با خواهرم وجه اشتراک زیادی دارم
|
[ترجمه گوگل]من شباهت های زیادی با خواهرم دارم
[ترجمه ترگمان] من چیزای مشترک زیادی با خواهرم دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We had a surprising amount in common.
[ترجمه مهدي] ما یک تفاهم شگفت انگیزی با هم داشتیم.
|
[ترجمه گوگل]ما یک مقدار مشترک شگفت انگیز داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما یک مقدار شگفت انگیزی داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The word "undertaker" had long been in common usage.
[ترجمه گوگل]کلمه "تعهد کننده" از دیرباز رایج بود
[ترجمه ترگمان]کلمه \"تابوت ساز\" مدت طولانی در کاربرد متداول بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All the love stories have something in common. Once upon a time, I have that experience too. but I can not remember it clearly. All I can remember is that love returns with another man bringing new hopes to me.
[ترجمه گوگل]همه داستان های عاشقانه یک چیز مشترک دارند روزی روزگاری من هم این تجربه را دارم اما من نمی توانم آن را به وضوح به یاد داشته باشم تنها چیزی که به یاد دارم این است که عشق با مرد دیگری باز می گردد و امیدهای جدیدی را به من می آورد
[ترجمه ترگمان] همه داستان های عاشقانه یه چیز مشترک دارن روزی روزگاری، من هم این تجربه رو دارم اما به طور واضح نمی توانم آن را به یاد بیاورم تنها چیزی که به یاد دارم این است که عشق با یک مرد دیگر به من امید می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's not a word in common usage .
[ترجمه گوگل]این یک کلمه در استفاده رایج نیست
[ترجمه ترگمان]در کاربرد متداول کلمه ای وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Man and the monkey have many things in common.
[ترجمه فاطمه عباسی پویا] انسان و میمون نقاط مشترک زیادی دارند
|
[ترجمه گوگل]انسان و میمون وجوه مشترک زیادی دارند
[ترجمه ترگمان] مرد و میمون چیزای مشترک زیادی دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kate and I have nothing in common.
[ترجمه گوگل]من و کیت هیچ شباهتی نداریم
[ترجمه ترگمان] من و \"کیت\" هیچ وجه مشترک نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Is this word in common use?
[ترجمه گوگل]آیا این کلمه رایج است؟
[ترجمه ترگمان]کلمه رایج در کار است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We have lots of things in common besides music.
[ترجمه گوگل]ما به جز موسیقی چیزهای مشترک زیادی داریم
[ترجمه ترگمان]ما چیزهای مشترک زیادی برای موسیقی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The two species have several characteristics in common.
[ترجمه گوگل]این دو گونه دارای چندین ویژگی مشترک هستند
[ترجمه ترگمان]این دو گونه دارای چندین ویژگی مشترک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We should be focusing on what we have in common rather than emphasizing our differences.
[ترجمه گوگل]ما باید به جای تأکید بر تفاوت‌هایمان، روی چیزهای مشترکمان تمرکز کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید بر آنچه که به جای تاکید بر تفاوت های خودمان، به اشتراک گذاشته می شویم تمرکز کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I found I had a lot in common with these people.
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که با این افراد اشتراکات زیادی دارم
[ترجمه ترگمان] من فهمیدم که من با این آدما خیلی اشتراک دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That word is no longer in common usage.
[ترجمه گوگل]این کلمه دیگر رایج نیست
[ترجمه ترگمان]این کلمه دیگر کاربرد رایجی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have nothing in common with Jane.
[ترجمه گوگل]من هیچ شباهتی با جین ندارم
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The two cultures have a lot in common.
[ترجمه گوگل]این دو فرهنگ اشتراکات زیادی دارند
[ترجمه ترگمان]این دو فرهنگ اشتراکات زیادی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] مشاع، مشترک
[ریاضیات] مشترک

انگلیسی به انگلیسی

• shared, joint; sharing the same with another person or others; by all

پیشنهاد کاربران

مشترکاً
به طور مشترک
Are most of your friends from school or from outside school?
Most of my friends are from high school. People who I met at work or from clubs have less ⭐in common with me⭐, whereas at Uni we all shared interests in the same things and subjects
وجه مشترک
وجه اشتراک
نقطه مشترک
نقطه اشتراک
مانند - همانند - مشابه با - مثل - شبیه - in common with
in common ::::::وجه مشترک
in common with :::: در اشتراک با
[در چیزی یا چیزهایی اشتراک داشتن] وجه/ جنبه مشترک ، نقطه اشتراک
We have more in common than you think.
ما بیشتر از چیزی که فکرش رو می کنی نقاط مشترک داریم.

وجه اشتراک داشتن
تفاهم داشتن
وجه اشتراک
تفاهم
هم نظر بودن
اتفاق نظر
در چیزی مشترک بودن

همگانی، عمومی
بطور مشترک، مشترکا، بطورمشاع، مشاعا
وجه مشترک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس