immobilise

جمله های نمونه

1. If the prey obligingly offers itself as an immobilised piece of meat, what advantage does it gain?
[ترجمه گوگل]اگر طعمه اجباراً خود را به عنوان یک تکه گوشت بی حرکت عرضه کند، چه مزیتی به دست می آورد؟
[ترجمه ترگمان]اگر طعمه خود را به عنوان یک تکه گوشت تثبیت شده خود عرضه کند، چه مزیت دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Like millions of others I was immobilised and unable to even frame my objections to the war.
[ترجمه گوگل]من هم مانند میلیون ها نفر دیگر بی حرکت بودم و حتی نمی توانستم اعتراض خود را به جنگ بیان کنم
[ترجمه ترگمان]من نیز مانند میلیون ها نفر دیگر خود را تکان دادم و نتوانستم even خود را به جنگ بیان کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bandaged and immobilised, disfigured in the pursuit of beauty, Messager's women seek salvation.
[ترجمه گوگل]زنان پیام رسان با باندبند و بی حرکت، در جست و جوی زیبایی از هم ریخته اند و به دنبال نجات هستند
[ترجمه ترگمان]bandaged و immobilised که در تعقیب زیبایی از ریخت افتاده بودند، زنان Messager به دنبال رستگاری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These are impregnated with immobilised Iron Hydroxide which forms Iron Phosphate when in contact with phosphates and locks them up in the media.
[ترجمه گوگل]اینها با هیدروکسید آهن بی حرکت آغشته شده اند که در تماس با فسفات ها فسفات آهن را تشکیل می دهد و آنها را در محیط قفل می کند
[ترجمه ترگمان]این ها آغشته به hydroxide آهن تثبیت شده هستند که فسفات آهن را در تماس با فسفات قرار می دهند و آن ها را در رسانه ها قفل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This would involve making them easily immobilised and invulnerable to use by anyone other than the registered owner.
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم آن است که آنها را به راحتی بی حرکت و غیرقابل استفاده برای هر کسی غیر از مالک ثبت شده، غیرقابل نفوذ کند
[ترجمه ترگمان]این کار باعث می شود که آن ها به راحتی خود را بی اثر و خنثی کنند تا به وسیله هر کس دیگری غیر از صاحب ثبت شده استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They have a powerful sting to quickly immobilise their victims, so they can be cut into portions.
[ترجمه گوگل]آنها یک نیش قوی برای بی حرکت کردن سریع قربانیان خود دارند، بنابراین می توان آنها را به قطعات تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها نیش قدرتمندی دارند که به سرعت قربانیان خود را نابود می کنند، بنابراین آن ها می توانند به بخش هایی تقسیم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It will immobilise it, or worse still, topple it over.
[ترجمه گوگل]آن را بی حرکت می کند، یا بدتر از آن، سرنگون می کند
[ترجمه ترگمان]آن را باز خواهد کرد، یا حتی بدتر از آن، آن را سرنگون خواهد ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Main objective is to capture or immobilise all enemy pieces.
[ترجمه گوگل]هدف اصلی گرفتن یا بی حرکت کردن تمام قطعات دشمن است
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی تسخیر و یا خنثی کردن همه قطعات دشمن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. 'If you can immobilise the skin around the wound, as this does, it eases the tension and gives you less of a scar, ' he adds.
[ترجمه گوگل]او می‌افزاید: «اگر بتوانید پوست اطراف زخم را بی‌حرکت کنید، تنش را کاهش می‌دهد و جای زخم کمتری به شما می‌دهد »
[ترجمه ترگمان]او اضافه می کند: اگر بتوانید پوست اطراف زخم را مرطوب کنید، تنش را از بین می برد و زخم کم تر به شما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She could have lifted it off the hook, she could have rung the police, except that fear had immobilised her.
[ترجمه گوگل]او می توانست آن را از روی قلاب بلند کند، می توانست با پلیس تماس بگیرد، با این تفاوت که ترس او را بی حرکت کرده بود
[ترجمه ترگمان]می توانست آن را از قلاب جدا کند، می توانست به پلیس زنگ بزند، مگر آن که ترس بر او چیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The 24-year-old central defender will have his right leg immobilised for six weeks and will miss the play-offs should Boro qualify.
[ترجمه گوگل]این مدافع میانی 24 ساله به مدت 6 هفته پای راست خود را بی حرکت خواهد کرد و در صورت صعود بورو، بازی های پلی آف را از دست خواهد داد
[ترجمه ترگمان]مدافع ۲۴ ساله مرکزی برای مدت شش هفته پای راست خود را حرکت خواهد داد و از دست خواهد رفت و شکست در این بازی را از دست خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some animals, such as venomous snakes and spiders, inject venoms in order to immobilise and kill their prey.
[ترجمه گوگل]برخی از حیوانات مانند مارهای سمی و عنکبوت ها برای بی حرکت کردن و کشتن طعمه خود سم تزریق می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از حیوانات، مثل ماره ای سمی و عنکبوت ها، venoms را به order تزریق می کنند تا immobilise را بکشند و شکارشان را بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I can only suggest, Bill, that you swaddle them both and keep them immobilised for a week.
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم پیشنهاد کنم، بیل، هر دو را قنداق کنید و یک هفته بی حرکت نگه دارید
[ترجمه ترگمان]بیل، من فقط می توانم بگویم که شما هر دوی آن ها را دوست دارید و آن ها را برای یک هفته ثابت نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the men's 90kg fInal, Russian volnykh sealed the quickest wIn of the tournament, takIng just 20 seconds to topple and immobilise his opponent.
[ترجمه گوگل]در فینال وزن 90 کیلوگرم مردان، ولنیخ روسی سریع‌ترین برد مسابقات را رقم زد و تنها 20 ثانیه طول کشید تا حریف خود را سرنگون و بی حرکت کند
[ترجمه ترگمان]در ۹۰ کیلوگرم مشتزنی مردان، volnykh روسیه سریع ترین win این مسابقات را مهر و موم کرد و تنها ۲۰ ثانیه طول کشید تا رقیب خود را سرنگون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make immovable, fix in place, restrict movement; prevent mobilization; stymie; cause to be unable to move; (finance) withdraw coins or bills from circulation; (finance) convert assets into fixed capital (also immobilize)

پیشنهاد کاربران

Immobilise is a verb that means to stop something or someone from moving. It can also mean to prevent the use, activity, or movement of something or someone. For example, you can immobilize a car by removing the spark plugs, or immobilize a broken limb by putting it in a cast.
...
[مشاهده متن کامل]

Immobilize فعلی است به معنی متوقف کردن چیزی یا شخصی از حرکت. همچنین می تواند به معنای جلوگیری از استفاده، فعالیت یا حرکت چیزی یا شخصی باشد. به عنوان مثال، می توانید با برداشتن شمع های یک خودرو، مانع حرکت آن شوید، یا با گچ گرفتن یک عضو بدن، مانع فعالیت آن شوید.
The paramedics used a neck brace to immobilise the accident victim before transporting him to the hospital.
The police were able to immobilise the suspect’s vehicle by shooting out its tires.
The doctor recommended that the patient immobilise his broken arm with a cast for six weeks.
The parking enforcement officer immobilised the car by attaching a boot to the wheel.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/immobilize• https://www.thefreedictionary.com/immobilise
تثبیت
ایمن سازی

بپرس