insolvent

/ˌɪnˈsɑːlvənt//ɪnˈsɒlvənt/

معنی: محجور، معسر، غیر قابل تبدیل به پول نقد
معانی دیگر: ورشکسته، مفلس، تنگدست، عاجز از پرداخت بدهی های خود، (ارث) ناکافی برای پرداخت بدهی ها، وابسته به ورشکستگی، مفلسانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: incapable of paying debts or meeting liabilities; penniless; bankrupt.
متضاد: responsible, sound
مشابه: indigent, penniless

- The insurance company executives feared the company would become insolvent if there were another massive earthquake.
[ترجمه امید] مدیران شرکت بیمه میترسیدند که اگر زلزله عظیم دیگری بیاید شرکت ورشکسته شود.
|
[ترجمه گوگل] مدیران شرکت بیمه می ترسیدند که در صورت وقوع زلزله شدید دیگری، شرکت ورشکسته شود
[ترجمه ترگمان] مدیران شرکت بیمه می ترسیدند اگر یک زلزله عظیم دیگر رخ دهد، شرکت ورشکسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or concerning one who cannot pay debts.
متضاد: sound
اسم ( noun )
مشتقات: insolvency (n.)
• : تعریف: someone who cannot pay his or her debts.

جمله های نمونه

1. They lost orders and were insolvent within weeks.
[ترجمه گوگل]آنها سفارشات خود را از دست دادند و ظرف چند هفته ورشکست شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها سفارشات خود را از دست دادند و در عرض چند هفته ورشکسته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The company was later declared insolvent .
[ترجمه گوگل]شرکت بعداً ورشکسته اعلام شد
[ترجمه ترگمان]این شرکت بعدها ورشکسته اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bank is insolvent and will be unable to live up to its obligations.
[ترجمه گوگل]بانک ورشکسته است و نمی تواند به تعهدات خود عمل کند
[ترجمه ترگمان]این بانک ورشکسته است و قادر نخواهد بود تا به تعهداتش عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Woosung Construction went insolvent yesterday when it failed to honor 9 billion worth of promissory notes the previous day.
[ترجمه گوگل]شرکت Woosung Construction دیروز ورشکسته شد، زیرا روز گذشته 9 میلیارد سفته را تکمیل نکرد
[ترجمه ترگمان]Woosung دیروز هنگامی که شکست خورد به ارزش ۹ میلیارد لیر در روز گذشته بدهکار شد، ورشکسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A spokesman denied the bank was insolvent, but depositors are rushing to withdraw their money.
[ترجمه گوگل]سخنگوی بانک ورشکستگی بانک را تکذیب کرد، اما سپرده گذاران برای برداشت پول خود عجله دارند
[ترجمه ترگمان]یک سخنگو انکار کرد که بانک ورشکسته شده است، اما سپرده گذاران به دنبال گرفتن پول خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Officials estimate the Medicare fund will be insolvent by 200
[ترجمه گوگل]مقامات تخمین می زنند که صندوق مدیکر تا 200 سال ورشکسته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]مقامات تخمین می زنند که صندوق بیمه درمانی تا ۲۰۰ تن ورشکسته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Where the trustee is insolvent, the trust property in his possession is not subject to normal execution.
[ترجمه گوگل]در مواردی که امین معسر باشد، اموال امانی در تصرف او قابل اجراء عادی نیست
[ترجمه ترگمان]در حالی که امین ورشکسته است، دارایی اعتمادی که در اختیار دارد، مشمول اعدام نرمال نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bank could even be rendered insolvent by such a large payment.
[ترجمه گوگل]این بانک حتی می تواند با چنین پرداخت بزرگی ورشکسته شود
[ترجمه ترگمان]بانک حتی می توانست با پرداخت پول زیادی به بانک پول بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. State banks are virtually insolvent due to politically-directed lending.
[ترجمه گوگل]بانک های دولتی به دلیل اعطای وام های سیاسی عملاً ورشکسته هستند
[ترجمه ترگمان]بانک های دولتی به علت اعطای وام به لحاظ سیاسی، ورشکسته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The new Insolvent Act had made considerable inroads on the whimsical principles of those days.
[ترجمه گوگل]قانون جدید ورشکستگی هجوم قابل توجهی به اصول عجیب و غریب آن روزها کرده بود
[ترجمه ترگمان]قانون جدید Insolvent پیشرفت قابل ملاحظه ای را به اصول عجیب و غریب آن روزها معطوف کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The court ordered the dissolution of seven insolvent housing loan companies.
[ترجمه گوگل]دادگاه حکم انحلال هفت شرکت ورشکسته وام مسکن را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه دستور انحلال هفت شرکت ورشکسته مسکن را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Half of our projects were insolvent.
[ترجمه گوگل]نیمی از پروژه های ما ورشکسته بود
[ترجمه ترگمان]نیمی از پروژه های ما ورشکسته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The bank was declared insolvent.
[ترجمه گوگل]بانک ورشکسته اعلام شد
[ترجمه ترگمان]این بانک ورشکسته اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Later they became insolvent and a receiver was appointed.
[ترجمه گوگل]بعداً ورشکست شدند و یک وصول تعیین شد
[ترجمه ترگمان]بعدا ورشکسته شدند و یک گیرنده منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Insolvent traders could be banned because of their liabilities.
[ترجمه گوگل]معامله گران ورشکسته ممکن است به دلیل تعهدات خود منع شوند
[ترجمه ترگمان]تجار Insolvent به خاطر تعهدات خود می توانند تحریم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محجور (صفت)
incapable, insolvent

معسر (صفت)
insolvent

غیر قابل تبدیل به پول نقد (صفت)
insolvent

تخصصی

[حسابداری] متوقف

انگلیسی به انگلیسی

• bankrupt; impoverished, unable to pay one's debts
a person or organization that is insolvent does not have enough money to pay their debts; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Insolvent: معسر
Insolvency petition: دادخواست اعسار
ورشکسته
بی پول
متوقف شدن ( شرکت )

بپرس