i tell you

پیشنهاد کاربران

راستشو بخوای. . .
- باید بگم که. . .
- واقعا. . .
✅ این اصطلاح اشاره می کنه به آنچه که واقعا شما قصد دارید بیان کنید.
- - - - - - - - - - - - - -
I tell you, I've had enough of this traffic every day
...
[مشاهده متن کامل]

راستش را بخوای، از این ترافیک هر روزه خسته شده ام.
- - - - - - - - - - - - - - -
I tell you, that magic trick was unbelievable!
واقعاً، آن تردستی باورنکردنی بود!
- - - - - - - - - - - - - - -
I tell you, people nowadays have no manners
راستش را بخواهید، مردم این روزها هیچ ادبی ندارند.
- - - - - - - - - - - - - - -
I tell you, living abroad teaches you a lot about yourself
باید بگم که، زندگی در خارج چیزهای زیادی درباره خودت بهت یاد میدهد.
- - - - - - - - - - - - - - -
I tell you, I don't think he's telling the truth
راستشو بخوای، فکر نمیکنم او حقیقت را میگه

You can say 'I tell you', 'I can tell you', or 'I can't tell you' to add emphasis to what you are saying. [informal, emphasis] I tell you this, I will not rest until that day has come.
ببین چی می گم، باور کن، از من می شنوی، شک نکن،
به
I can tell you
مراجعه شود

بپرس