🔸 معادل فارسی:
نمی تونم باهاش موافق باشم / نمی تونم ازش حمایت کنم / نمی تونم پشتش وایستم
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اخلاقی – موضع گیرانه ) :**
بیان مخالفت با یک نظر، تصمیم، رفتار، یا ایده به دلیل ناسازگاری با ارزش ها یا باورهای شخصی
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
I know he’s trying to help, but I can’t get behind that approach.
می دونم داره کمک می کنه، ولی نمی تونم با اون روش موافق باشم.
2. ** ( اجتماعی – انتقادی ) :**
رد ضمنی یا محترمانه ی چیزی که از نظر اجتماعی، فرهنگی، یا حرفه ای قابل قبول نیست
مثال:
They want to cut funding for education—I just can’t get behind that.
می خوان بودجه ی آموزش رو کم کنن—من نمی تونم پشت این تصمیم وایستم.
3. ** ( محاوره ای – نرم ولی قاطع ) :**
راهی برای ابراز مخالفت بدون پرخاش، ولی با وضوح و قاطعیت
مثال:
I get what you’re saying, but I can’t get behind that idea.
می فهمم چی می گی، ولی نمی تونم با اون ایده همراه بشم.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
I disagree – I’m not on board – I can’t support that – I’m not okay with that – I won’t back that
نمی تونم باهاش موافق باشم / نمی تونم ازش حمایت کنم / نمی تونم پشتش وایستم
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اخلاقی – موضع گیرانه ) :**
بیان مخالفت با یک نظر، تصمیم، رفتار، یا ایده به دلیل ناسازگاری با ارزش ها یا باورهای شخصی
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
می دونم داره کمک می کنه، ولی نمی تونم با اون روش موافق باشم.
2. ** ( اجتماعی – انتقادی ) :**
رد ضمنی یا محترمانه ی چیزی که از نظر اجتماعی، فرهنگی، یا حرفه ای قابل قبول نیست
مثال:
می خوان بودجه ی آموزش رو کم کنن—من نمی تونم پشت این تصمیم وایستم.
3. ** ( محاوره ای – نرم ولی قاطع ) :**
راهی برای ابراز مخالفت بدون پرخاش، ولی با وضوح و قاطعیت
مثال:
می فهمم چی می گی، ولی نمی تونم با اون ایده همراه بشم.
________________________________________
🔸 مترادف ها: