اسم ( noun )
حالات: hypotheses
مشتقات: hypothesist (n.)
حالات: hypotheses
مشتقات: hypothesist (n.)
• (1) تعریف: a proposed explanation that accounts for observed phenomena or known facts and that can be used to guide further investigation.
• مشابه: theorem, theory, thesis
• مشابه: theorem, theory, thesis
- He put forward the hypothesis that dreams function to solve conflicts within the mind.
[ترجمه گوگل] او این فرضیه را مطرح کرد که رویاها برای حل تعارضات درون ذهن عمل می کنند
[ترجمه ترگمان] او این فرضیه را مطرح کرد که رویاها در حل اختلافات درون ذهن عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او این فرضیه را مطرح کرد که رویاها در حل اختلافات درون ذهن عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Do the results of your research support your hypothesis?
[ترجمه گوگل] آیا نتایج تحقیق شما فرضیه شما را تایید می کند؟
[ترجمه ترگمان] آیا نتایج تحقیقات شما از فرضیه شما حمایت می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا نتایج تحقیقات شما از فرضیه شما حمایت می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The evidence from their experiment forced them to reject their hypothesis.
[ترجمه گوگل] شواهد حاصل از آزمایش آنها آنها را مجبور کرد که فرضیه خود را رد کنند
[ترجمه ترگمان] شواهد آزمایش آن ها آن ها را مجبور کرد که فرضیه خود را رد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شواهد آزمایش آن ها آن ها را مجبور کرد که فرضیه خود را رد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a proposition assumed to be true for the purposes of a particular argument; premise.
• مترادف: premise, proposition, supposition
• مشابه: assumption, axiom, postulate, presumption
• مترادف: premise, proposition, supposition
• مشابه: assumption, axiom, postulate, presumption
- Let's start out with the hypothesis that these kinds of tests are fair.
[ترجمه گوگل] بیایید با این فرضیه شروع کنیم که این نوع آزمون ها منصفانه هستند
[ترجمه ترگمان] بیایید با این فرضیه شروع کنیم که این نوع آزمایش ها منصفانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیایید با این فرضیه شروع کنیم که این نوع آزمایش ها منصفانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in logic, the first member of a conditional proposition.
• مشابه: condition
• مشابه: condition