hypostatize


(در فکر خود: به اندیشه یا تخیل یا هر چیز مجرد و انتزاعی موجودیت واقعی و عینی و لمس پذیر دادن) متجسم ساختن، اقنومی کردن، تنمند کردن، تندار کردن، تبدیل بماده کردن، جسمیت دادن به

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hypostatizes, hypostatizing, hypostatized
مشتقات: hypostatization (n.)
• : تعریف: to present or consider (an idea, concept, or the like) as having concrete, objective reality or form.

تخصصی

[زمین شناسی] تبدیل بماده کردن، جسمیت دادن به

انگلیسی به انگلیسی

• recognize as existing, recognize as a reality

پیشنهاد کاربران

برداشت یا درک غیرملموس و انتزاعی از مفاهیم
allowing the hypostasized understanding of social relations
به درک انتزاعی از روابط اجتماعی اجازه دادن.
انضمامی کردن
جوهریت بخشی کردن

بپرس