1. People experiencing hypomanic symptoms typically have a flood of ideas, and sometimes mildly grandiose thoughts and visions.
[ترجمه گوگل]افرادی که علائم هیپومانیک را تجربه میکنند، معمولاً سیل ایدهها و گاهی افکار و دیدگاههای کمی بزرگ دارند
[ترجمه ترگمان]افرادی که علائم hypomanic را تجربه می کنند معمولا یک سیل از ایده ها دارند و برخی اوقات افکار و تصورات grandiose کمی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]افرادی که علائم hypomanic را تجربه می کنند معمولا یک سیل از ایده ها دارند و برخی اوقات افکار و تصورات grandiose کمی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. My dog was aware that I was hypomanic, and it was alerting me to that fact.
[ترجمه گوگل]سگ من میدانست که من هیپومانیک هستم، و مرا از این واقعیت آگاه میکرد
[ترجمه ترگمان]سگ من آگاه بود که من hypomanic هستم، و این باعث می شود که مرا به این واقعیت آگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سگ من آگاه بود که من hypomanic هستم، و این باعث می شود که مرا به این واقعیت آگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Hypomanic people have tremendous energy. Clinton hardly sleeps.
[ترجمه گوگل]افراد هیپومانیک انرژی فوق العاده ای دارند کلینتون به سختی می خوابد
[ترجمه ترگمان]مردم Hypomanic انرژی بسیار زیادی دارند کلینتون به سختی می خوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مردم Hypomanic انرژی بسیار زیادی دارند کلینتون به سختی می خوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Hypomanic people have tremendous energy.
[ترجمه گوگل]افراد هیپومانیک انرژی فوق العاده ای دارند
[ترجمه ترگمان]مردم Hypomanic انرژی بسیار زیادی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مردم Hypomanic انرژی بسیار زیادی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. "I believe Jody made a point not to argue with me, as she felt that would be pointless when I was hypomanic, " he recalls.
[ترجمه گوگل]او به خاطر میآورد: «من معتقدم جودی به این نکته اشاره کرد که با من بحث نکند، زیرا او احساس میکرد که وقتی من هیپومانیک بودم بیمعنی است
[ترجمه ترگمان]او به خاطر می آورد: \" من معتقدم که Jody دلیلی برای بحث با من ایجاد نکرد، چرا که او احساس می کرد این کار زمانی بی معنی خواهد بود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به خاطر می آورد: \" من معتقدم که Jody دلیلی برای بحث با من ایجاد نکرد، چرا که او احساس می کرد این کار زمانی بی معنی خواهد بود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I calm, such as water, the calm and right, not Coke hypomanic, taste of life.
[ترجمه گوگل]من آرام، مانند آب، آرام و درست، نه کک هیپومانیک، طعم زندگی
[ترجمه ترگمان]من آرام هستم، مثل آب، آرامش و درست، نه نوشابه کوک، مزه زندگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من آرام هستم، مثل آب، آرامش و درست، نه نوشابه کوک، مزه زندگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I compare Clinton to Roosevelt a lot in that they are so much alike in terms of being these gifted, hypomanic, genius presidents.
[ترجمه گوگل]من کلینتون را با روزولت مقایسه میکنم، زیرا آنها از نظر اینکه این رئیسجمهورهای بااستعداد، هیپومانیک و نابغه هستند، بسیار شبیه هم هستند
[ترجمه ترگمان]من کلینتون را خیلی با روزولت مقایسه می کنم که بسیار شبیه هم هستند، از نظر این که این افراد با استعداد، hypomanic، و نابغه بودن بسیار شبیه هم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من کلینتون را خیلی با روزولت مقایسه می کنم که بسیار شبیه هم هستند، از نظر این که این افراد با استعداد، hypomanic، و نابغه بودن بسیار شبیه هم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید