hypogastric


واقع در زیر شکم، زیر شکمی قسمت وسط پایین تر ازناف

جمله های نمونه

1. Psychically induced erections are mediated by the parasympathetic hypogastric nerves.
[ترجمه گوگل]نعوظ های ناشی از روانی توسط اعصاب هیپوگاستریک پاراسمپاتیک انجام می شود
[ترجمه ترگمان]psychically القا شده erections ناشی از سیستم عصبی parasympathetic هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The hypogastric nerves (HN) partly closed to the ureter.
[ترجمه گوگل]اعصاب هیپوگاستریک (HN) تا حدی به حالب بسته می شوند
[ترجمه ترگمان]اعصاب hypogastric تا حدودی به the بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When painting, crafts teacher at hypogastric gas, the force made in the wrist above the mean, fine head of the non-power, uncanny workmanship, astounding .
[ترجمه گوگل]هنگام نقاشی، معلم گاز هیپوگاستریک، نیرویی که در مچ دست بالاتر از حد متوسط ​​ایجاد می شود، سر خوب غیر قدرتی، طرز کار عجیب و غریب، شگفت انگیز است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که نقاشی، معلم صنایع دستی در گاز hypogastric، نیرویی که در مچ دست به دست آمد بالای متوسط، مهارت غیر عادی و خارق العاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Results The superior hypogastric plexus lies just posterior to the inferior mesenteric vessels.
[ترجمه گوگل]نتایج: شبکه هیپوگاستریک فوقانی درست در خلف عروق مزانتریک تحتانی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]نتایج شبکه کوروئید superior که درست در پشت کشتی های mesenteric قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Preoperative chemotherapy and hypogastric artery ligation are helpful to resect tumor wholely.
[ترجمه گوگل]شیمی درمانی قبل از عمل و بستن شریان هیپوگاستریک برای برداشتن کامل تومور مفید است
[ترجمه ترگمان]شیمی درمانی و عروق hypogastric ligation برای درمان wholely تومور مفید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rusults:The superior hypogastric plexus lies just posterior to the inferior mesenteric vessels.
[ترجمه گوگل]خروش: شبکه هیپوگاستریک فوقانی درست در خلف عروق مزانتریک تحتانی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]Rusults: شبکه کوروئید درست در پشت کشتی های mesenteric پایینی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Neck, hypogastric for the off-white coat color, body and other ministries for the gray and white stripes, such as tiger - shaped, short hair smooth and shiny.
[ترجمه گوگل]گردن، هیپوگاستریک برای رنگ کت مایل به سفید، بدن و سایر موارد برای راه راه های خاکستری و سفید، مانند ببر شکل، موهای کوتاه صاف و براق
[ترجمه ترگمان]سر و گردن، بدن و دیگر وزارتخانه های رنگ های خاکستری و سفید، مانند ببر - شکل، موهای کوتاه صاف و براق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pelvic plexus is made up of the hypogastric nerve, pelvic splanchnic nerves and sympathetic fibers from the pelvic chain ganglia.
[ترجمه گوگل]شبکه لگنی از عصب هیپوگاستریک، اعصاب اسپلانکنیک لگن و رشته های سمپاتیک از گانگلیون های زنجیره لگن تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]شبکه لگن از عصب hypogastric، لگن splanchnic، لگن sympathetic و فیبرها از غدد لنفاوی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The terminal branches of the aorta are the common iliac arteries, which themselves then bifurcate into external and internal ( hypogastric ) branches.
[ترجمه گوگل]شاخه های انتهایی آئورت، شریان های ایلیاک مشترک هستند که خود به شاخه های خارجی و داخلی (هیپوگاستریک) تقسیم می شوند
[ترجمه ترگمان]بخش های پایانه آئورت عبارتند از arteries iliac که در آن زمان به شاخه های خارجی و داخلی (hypogastric)تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chief symptoms were abdominal distension, stomachache and mass in hypogastric zone.
[ترجمه گوگل]علائم اصلی اتساع شکم، معده درد و توده در ناحیه هیپوگاستریک بود
[ترجمه ترگمان] رئیس علائم درد شکمی، دل درد و حجم زیادی در منطقه \"hypogastric\" داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The clitoris relies on the pudendal nerve, the vagina uses the pelvic nerve and the hypogastric nerve connects with the cervix and uterus.
[ترجمه گوگل]کلیتوریس به عصب پودندال متکی است، واژن از عصب لگنی استفاده می کند و عصب هیپوگاستریک به دهانه رحم و رحم متصل می شود
[ترجمه ترگمان]The به عصب pudendal تکیه دارد و مهبل از عصب pelvic استفاده می کند و عصب hypogastric با رحم و رحم ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To conclude the experience of closing the donor site of hypogastric zone flap by using auxiliary flap.
[ترجمه گوگل]هدف: پایان دادن به تجربه بستن محل اهداکننده فلپ ناحیه هیپوگاستریک با استفاده از فلپ کمکی
[ترجمه ترگمان]هدف نهایی کردن تجربه بستن محل دهنده دریچه منطقه hypogastric با استفاده از دریچه کمکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Result The laparotomy incidence rate was 05%, mainly due to severe abdominopelvic cavity adhesions, hemorrhage, hypogastric zone operation history and complications.
[ترجمه گوگل]نتیجه میزان بروز لاپاراتومی 05 درصد بود، عمدتاً به دلیل چسبندگی شدید حفره لگنی شکم، خونریزی، سابقه عمل ناحیه هیپوگاستریک و عوارض
[ترجمه ترگمان]نتیجه نرخ شیوع laparotomy ۵ درصد بود که عمدتا به خاطر چسبندگی شدید حفره قفسه سینه، خونریزی، سابقه عملیات ناحیه hypogastric و عوارض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In general, the lines encircling the internal abdominal wall run in horizontal plane, but they presented a longitudinal or a fan-shaped patterns in hypogastric region.
[ترجمه گوگل]به طور کلی خطوطی که دیواره داخلی شکم را احاطه کرده اند در سطح افقی قرار دارند، اما در ناحیه هیپوگاستریک الگوهای طولی یا بادبزنی را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، خطوط اطراف دیوار شکمی داخلی را در صفحه افقی محاصره کرده اند، اما آن ها یک الگوی طولی و یا شکل پنکه را در منطقه hypogastric ارایه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of the hypogastrium, pertaining to the central and lower abdominal area (anatomy)

پیشنهاد کاربران

Hypo:پیشوند به معنای زیر، زیرین
Gastric:شکمی
Hypogastric:ناحیه واقع در زیر شکم

بپرس