hypocrisy

/həˈpɑːkrəsi//hɪˈpɒkrəsi/

معنی: ظاهر سازی، دورویی، عدم خلوص
معانی دیگر: ریا، ریا کاری، سالوس، جانماز آب کشیدن، دورنگی، وانمود سازی، زرق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: hypocrisies
• : تعریف: the practice or an instance of stating or pretending to hold beliefs or principles that one does not actually live by; insincerity.
مترادف: insincerity
متضاد: sincerity
مشابه: cant, crocodile tears, dishonesty, falseness, lip service, pretense, sanctimony

- The congregation could forgive the minister his misdeeds, but not the hypocrisy of his sternly moralizing sermons.
[ترجمه گوگل] جماعت می توانست از اعمال ناشایست وزیر ببخشد، اما نفاق موعظه های سخت اخلاقی او را نمی بخشد
[ترجمه ترگمان] مردم could و misdeeds را می بخشید، اما نه ریاکاری اخلاقی اخلاقی او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. . . . that they open the door to deception and hypocrisy
. . . که در خانه ی تزویر و ریا بگشایند

2. they caught the priest with the neighbor's wife in the closet, and his hypocrisy became apparent
کشیش را با زن همسایه در پستو گیر آوردند و ریای او آشکار شد.

3. He railed against hypocrisy and greed.
[ترجمه گوگل]او به نفاق و طمع سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]اون مخالف ریاکاری و طمع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dickens incarnated hypocrisy in his Uriah Heep.
[ترجمه گوگل]دیکنز ریاکاری را در اوریا هیپ خود تجسم داد
[ترجمه ترگمان]آقای هیپ هیپ، ریاکاری چارلز هیپ را در نظر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His recent comments savour of hypocrisy.
[ترجمه گوگل]نظرات اخیر او طعم ریاکاری را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]نظرات اخیر او حاکی از ریاکاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He called it "rank hypocrisy" that the government was now promoting equal rights.
[ترجمه گوگل]او این را "نفاق رتبه ای" خواند که دولت اکنون حقوق برابر را ترویج می کند
[ترجمه ترگمان]او آن را \"ریاکاری درجه\" نامید که دولت اکنون در حال ترویج حقوق برابر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I challenged him on the hypocrisy of his political attitudes.
[ترجمه گوگل]من او را به دلیل ریاکاری نگرش های سیاسی اش به چالش کشیدم
[ترجمه ترگمان]من او را در ریاکاری نگرش های سیاسی اش به چالش کشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's hypocrisy for them to pretend that they were shocked at the news.
[ترجمه گوگل]این ریاکاری است که آنها وانمود کنند که از این خبر شوکه شده اند
[ترجمه ترگمان]برای آن ها ریاکاری است که وانمود کنند که از شنیدن خبر یکه خورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He condemned the hypocrisy of those politicians who do one thing and say another.
[ترجمه گوگل]او ریاکاری آن سیاستمدارانی را که یک کار می کنند و چیز دیگری می گویند محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]او ریاکاری این سیاستمداران را که یک چیز را انجام می دهند و می گویند را محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His behaviour does rather savour of hypocrisy.
[ترجمه گوگل]رفتار او بیشتر طعم ریاکاری را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]رفتارش اندکی آمیخته با دورویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was capable of great dissimulation and hypocrisy.
[ترجمه گوگل]او قادر به تقلب و ریاکاری بسیار بود
[ترجمه ترگمان]او قادر به ریاکاری و ریا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It would be sheer hypocrisy to pray for success, since I've never believed in God.
[ترجمه گوگل]دعا برای موفقیت، ریاکاری محض است، زیرا من هرگز به خدا ایمان نداشته ام
[ترجمه ترگمان]این ریاکاری محض است که برای موفقیت دعا کنیم، چون من هیچ وقت به خداوند اعتقاد نداشته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He accused newspapers of hypocrisy in their treatment of the story.
[ترجمه گوگل]او روزنامه ها را در برخورد با این ماجرا به ریاکاری متهم کرد
[ترجمه ترگمان]او روزنامه ریاکاری را در رفتار آن ها نسبت به این داستان متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The whole thing reeks of hypocrisy.
[ترجمه گوگل]همه چیز بوی ریا می دهد
[ترجمه ترگمان] کل قضیه ریاکاری - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظاهرسازی (اسم)
affectation, pretense, simulation, histrionics, humbuggery, hypocrisy

دورویی (اسم)
hypocrisy, duplicity, imposture, hanky-panky, dissimulation, guile, double-dealing

عدم خلوص (اسم)
hypocrisy

انگلیسی به انگلیسی

• insincerity, duplicity, falseness, state of being two-faced
hypocrisy is behaviour in which someone pretends to have beliefs, principles, or feelings that they do not really have.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : hypocrite / hypocrisy
✅️ صفت ( adjective ) : hypocritical
✅️ قید ( adverb ) : hypocritically
تزویر - دو رویی
noun
disapproving : the behavior of people who do things that they other people not to do : behavior that does not agree with what someone claims to believe or feel
[noncount]
...
[مشاهده متن کامل]

When his private letters were made public, they revealed his🔵 hypocrisy.
🔵the hypocrisy of people who say one thing but do another
[count]
Teenagers often have a keen awareness of their parents'🔵 hypocrisies
🔵 The Hypocrisy shows itself self righteous
🔵 the hypocrisy is like a coin with the name of God on one side and the devil on the other side

دورویی
نقاب گذاشتن ( از نظر روانشناسی )
ریاکاری
تزویر
نفاق

بپرس