hypochondriasis


رجوع شود به: hypochondria، اضطراب واندیشه بیهودی راجع بسلامتی خود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in medicine or psychiatry, the preferred term for hypochondria.

جمله های نمونه

1. Hypochondriasis usually first manifests itself in early adulthood and is equally common among males and females.
[ترجمه گوگل]هیپوکندریازیس معمولاً برای اولین بار در اوایل بزرگسالی ظاهر می شود و در بین مردان و زنان به یک اندازه شایع است
[ترجمه ترگمان]Hypochondriasis معمولا در اوایل بزرگسالی خودش را نشان می دهد و در میان نرها و ماده ها مشترک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This kind of expression does not belong to hypochondriasis sex neurosis.
[ترجمه گوگل]این نوع بیان به روان رنجوری جنسی هیپوکندریازیس تعلق ندارد
[ترجمه ترگمان]این نوع of متعلق به اعصاب سکس hypochondriasis نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The delusive contents were commonly self-accusation and self-guilty, hypochondriasis.
[ترجمه گوگل]محتوای هذیانی معمولاً خود اتهامی و خودگناهی، هیپوکندریازیس بود
[ترجمه ترگمان]محتوای delusive اغلب خود - اتهام و خود - گناه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The scared disease, angst disease, hypochondriasis disease, relationship that forces disease and insomnia is very close.
[ترجمه گوگل]بیماری ترسناک، بیماری اضطراب، بیماری هیپوکندریازیس، رابطه ای که باعث بیماری و بی خوابی می شود بسیار نزدیک است
[ترجمه ترگمان]بیماری وحشت، بیماری ترس و وحشت، بیماری hypochondriasis، رابطه بین بیماری و بی خوابی بسیار نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The patient gets hypochondriasis idea drive, run around here and there, demand medical service everywhere, seek " newest " diagnose.
[ترجمه گوگل]بیمار درگیر ایده هیپوکندریازیس می شود، این طرف و آن طرف می دود، همه جا درخواست خدمات پزشکی می کند، به دنبال «جدیدترین» تشخیص است
[ترجمه ترگمان]بیمار از این ایده استفاده می کند، به این سو و آن سو می رود، و آنجا، تقاضای خدمات پزشکی در همه جا، به دنبال \"جدیدترین\" شناسایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hypochondriasis, somatization, coping mechanism and brain - gut axis perhaps play important roles in the development of FC.
[ترجمه گوگل]هیپوکندریازیس، جسمی سازی، مکانیسم مقابله و محور مغز - روده شاید نقش مهمی در ایجاد FC داشته باشند
[ترجمه ترگمان]Hypochondriasis، somatization، مکانیزم مقابله و محور شکم احتمالا نقش های مهمی در توسعه سپاه مرزی ایفا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sensitive and introvert, suspicious person causes obstacle of hypochondriasis sex spirit more easily and happen impotent.
[ترجمه گوگل]افراد حساس و درونگرا و مشکوک باعث ایجاد مانع در ایجاد روحیه جنسی هیپوکندریازیس می شوند و ناتوانی ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]فرد بدگمان و درون گرا، فرد مشکوکی باعث می شود که روح سکس hypochondriasis به راحتی و به راحتی ناتوان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Covet is be murdered, self-condemned, hypochondriasis more, by pilfer, poverty or exaggerated covet.
[ترجمه گوگل]Covet بیشتر توسط دزد، فقر یا اغراق آمیز به قتل می رسد، خود را محکوم می کند، خود را محکوم می کند
[ترجمه ترگمان]covet به قتل می رسد، خود محکوم به محکوم، hypochondriasis، by، فقر و یا طمع exaggerated
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Despite official recognition in the DSM, those with hypochondriasis are often treated with the respect and seriousness of a Scott Baio film festival.
[ترجمه گوگل]علیرغم به رسمیت شناخته شدن رسمی در DSM، افراد مبتلا به هیپوکندریازیس اغلب با احترام و جدیت جشنواره فیلم اسکات بایو برخورد می کنند
[ترجمه ترگمان]با وجود رسمیت شناختن رسمی در DSM، افراد مبتلا به hypochondriasis اغلب با احترام و جدیت یک جشنواره فیلم اسکات Baio درمان می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By the late 19th century, however, hypochondriasis had come to mean "illness without a specific cause. "
[ترجمه گوگل]با این حال، در اواخر قرن نوزدهم، هیپوکندریازیس به معنای "بیماری بدون علت خاص" بود
[ترجمه ترگمان]با این وجود، در اواخر قرن نوزدهم، hypochondriasis به معنای \"بیماری بدون دلیل خاصی\" آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The HAMD17 anxiety subscale and items 13 (somatic symptoms-general) and 15 (hypochondriasis) showed significant improvement only in moderately and severely ill patients.
[ترجمه گوگل]خرده مقیاس اضطراب HAMD17 و گویه های 13 (علائم جسمانی- عمومی) و 15 (هیپوکندریازیس) تنها در بیماران با بیماری متوسط ​​و شدید بهبود قابل توجهی نشان دادند
[ترجمه ترگمان]مقیاس اضطراب HAMD۱۷ و موارد ۱۳ (علایم جسمی - عمومی)و ۱۵ (hypochondriasis)بهبود قابل توجهی را تنها در بیماران نسبتا بیمار و به شدت بیمار نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Just as anxiety can be treated with medication, hypochondriasis can, too.
[ترجمه گوگل]همانطور که اضطراب را می توان با دارو درمان کرد، هیپوکندریازیس نیز می تواند
[ترجمه ترگمان]همان طور که اضطراب را می توان با دارو درمان کرد، hypochondriasis نیز می تواند درمان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hypochondriasis usually first manifests itself in early adulthood andamong males and females.
[ترجمه گوگل]هیپوکندریازیس معمولاً برای اولین بار در اوایل بزرگسالی و در بین مردان و زنان ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]Hypochondriasis معمولا ابتدا خود را در بزرگسالی در مردان و زنان نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. ResultsPsychological nursing could decrease the time in hospital in patient with neurosis except somatoform disorders other than hypochondriasis .
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: پرستاری روان‌شناختی می‌تواند زمان بستری شدن در بیمارستان را در بیماران مبتلا به روان رنجوری به جز اختلالات جسمی غیر از هیپوکندریازیس کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]پرستاری ResultsPsychological می تواند زمان را در بیمارستان در بیمار با روان نژندی به غیر از اختلالات عصبی غیر از hypochondriasis کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• obsessive preoccupation with the possibility of becoming ill or with imagined symptoms of an illness (psychiatry)

پیشنهاد کاربران

/ˌhaɪ. pə. kɒnˈdraɪ. ə. sɪs/
MEDICAL / old - fashioned /specialized
a condition in which a person worries a lot about their health without having a good reason to do so
پزشکی، تخصصی، قدیمی
...
[مشاهده متن کامل]

وضعیتی که در آن فرد بدون داشتن دلیل موجهی نگران سلامتی خود است
خودبیمارانگاری یا هیپوکندریا، در اصطلاح روان شناسی و روان پزشکی برای شخصی به کار می رود که علی رغم برخورداری از سلامت بدنی همچنان خود را بیمار می داند. در حالی که معاینه ها و بررسی های پزشکی کامل و همه جانبه هیچ مشکلی را نشان نمی دهند، فرد خودبیمارانگار قویاً به ابتلا به یک بیماری جدی یا مرگبار معتقد است

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/hypochondriasis?q=Hypochondriasis• https://en.wikipedia.org/wiki/Hypochondriasis
hypochondriasis ( روان شناسی )
واژه مصوب: خودبیمارانگاری
تعریف: اختلالی جسمی نمود ( somatoform ) که مهم ترین تظاهر آن نگرانی مفرط از وجود بیماری در خود است
خودبیمارانگاری ( روان شناسی بالینی )

بپرس