hypochondria

/ˌhaɪpəˈkɑːndriə//ˌhaɪpəˈkɒndrɪə/

معنی: سودا، مالیخولیا، حالت افسردگی، مراق
معانی دیگر: خود بیمار انگاری، اضطراب واندیشه بیهوده راجع بسلامتی خود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a pathological preoccupation with the likelihood of becoming ill or with imagined pains or diseases.

جمله های نمونه

1. Even so, collective hypochondria grips the nation.
[ترجمه گوگل]حتی در این صورت، هیپوکندری جمعی بر ملت حاکم است
[ترجمه ترگمان]با این حال، مالیخولیا جمعی ملت را گرفتار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Later she heard that her virulent hypochondria had turned into real illness.
[ترجمه گوگل]بعداً شنید که هیپوکندری بدخیم او به یک بیماری واقعی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]بعدها شنید که مالیخولیا پدرش به بیماری واقعی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The endemic hypochondria of the Texans was milked by a plethora of expensive clinics which most of them attended.
[ترجمه گوگل]هیپوکندری بومی تگزاسی‌ها توسط کلینیک‌های گران‌قیمتی دوشیده شد که اکثر آنها در آن حضور داشتند
[ترجمه ترگمان]مالیخولیای همه گیر of، با مجموعه ای از کلینیک های گرانقیمت روبهرو شد که اکثر آن ها در آن شرکت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It shows frequent symptoms of hypochondria and neurasthenia.
[ترجمه گوگل]علائم مکرر هیپوکندری و نوراستنی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این بیماری علایم افسردگی و ضعف اعصاب را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She didn't have time to deal with hypochondria, even mild cases such as his.
[ترجمه گوگل]او فرصتی برای مقابله با هیپوکندری، حتی موارد خفیف مانند او نداشت
[ترجمه ترگمان]او وقت نداشت که با مالیخولیا، حتی پرونده های ملایم، مثل خود او سر و کار داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It covers his hypochondria, paranoia and fears about his own sanity.
[ترجمه گوگل]هیپوکندری، پارانویا و ترس از سلامت عقل او را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان]این بیماری افسردگی، جنون و ترس از سلامت خود او را تحت پوشش قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nor does he always locate his case studies fully within the history of ideas; he does not quite explain, for example, why the seat of "hypochondria" moved from the bowels to the brain.
[ترجمه گوگل]او همیشه مطالعات موردی خود را به طور کامل در تاریخ ایده ها قرار نمی دهد او به طور کامل توضیح نمی دهد، برای مثال، چرا جایگاه "هیپوکندری" از روده ها به مغز منتقل شده است
[ترجمه ترگمان]همچنین او همیشه مطالعات موردی خود را به طور کامل در طول تاریخ عقاید قرار نمی دهد؛ به عنوان مثال، او به طور کامل توضیح نمی دهد، چرا که چرا صندلی \"افسردگی\" از امعا و احشا به مغز منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. People with hypochondria resemble those with OCD: They worry excessively and feel compelled to do something, like visit the doctor over and over.
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به هیپوکندری شبیه افراد مبتلا به OCD هستند: آنها بیش از حد نگران هستند و احساس می کنند مجبور به انجام کاری هستند، مانند مراجعه مداوم به پزشک
[ترجمه ترگمان]افراد مبتلا به مالیخولیا مانند افراد مبتلا به OCD می باشند: آن ها بیش از حد نگران می شوند و احساس می کنند که باید کاری انجام دهند، مانند ملاقات دکتر به سر و کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It seems that for some sufferers hypochondria is a way of guaranteeing inviolable privacy; consider Proust laboring in his cork-lined room.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد برای برخی از مبتلایان هیپوکندری راهی برای تضمین حریم خصوصی غیرقابل تعرض است پروست را در حال کار در اتاق چوب پنبه‌ای خود در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که برای برخی مبتلایان به مالیخولیا، نوعی تضمین حریم خصوصی است؛ پروست را در اتاق پر از چوب پنبه در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We tend to think of hypochondria as a kind of selfishness.
[ترجمه گوگل]ما تمایل داریم هیپوکندریا را نوعی خودخواهی بدانیم
[ترجمه ترگمان]دوست داریم به مالیخولیا فکر کنیم، به عنوان نوعی خودخواهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His biographers have conjectured that Hughes's hypochondria began in childhood, with his mother's excessive concern for his health.
[ترجمه گوگل]زندگی نامه نویسان او حدس زده اند که هیپوکندری هیوز در دوران کودکی و با نگرانی بیش از حد مادرش برای سلامتی او آغاز شده است
[ترجمه ترگمان]زندگینامه نویسان وی حدس زده اند که مالیخولیا هیوز در دوران کودکی با نگرانی شدید مادرش از سلامت او آغاز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So hypochondria really meant the soft tissues and organs that lay beneath your ribs and sternum.
[ترجمه گوگل]بنابراین هیپوکندری واقعاً به معنای بافت‌های نرم و اندام‌هایی بود که زیر دنده‌ها و جناغ شما قرار دارند
[ترجمه ترگمان]پس مالیخولیا really و اندام های نرم و اندام های نرم در زیر دنده هایش و جناغ سینه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the 18th century, hypochondria became almost fashionable, and was thought to be a symptom of excess luxury and ease.
[ترجمه گوگل]در قرن هجدهم، هیپوکندری تقریباً مد شد و تصور می‌شد که نشانه‌ای از تجمل و راحتی بیش از حد باشد
[ترجمه ترگمان]در قرن ۱۸، مالیخولیا تقریبا متداول شد، و تصور می شد که نشانه ای از تجمل و آسودگی اضافی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Depressive hypochondria can evolve into a serious delusional type in which the person is convinced of the disorder and has no insight into the irrationality of her fears. She is at risk for suicide.
[ترجمه گوگل]هیپوکندری افسردگی می تواند به یک نوع هذیانی جدی تبدیل شود که در آن فرد از این اختلال متقاعد شده است و هیچ بینشی نسبت به غیرمنطقی بودن ترس های خود ندارد او در خطر خودکشی است
[ترجمه ترگمان]مالیخولیا depressive می تواند به یک نوع هذیانی شدید تبدیل شود که در آن فرد به این اختلال اعتقاد دارد و هیچ بینشی نسبت به نامعقول بودن ترس های او ندارد او در خطر خودکشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سودا (اسم)
deal, soda, melancholia, trade, bargain, melancholy, soda water, yellow bile, eczema, hyp, hypochondria

مالیخولیا (اسم)
melancholia, melancholy, hyp, hypochondria, hypo

حالت افسردگی (اسم)
hypochondria

مراق (اسم)
hypochondria

انگلیسی به انگلیسی

• obsessive preoccupation with the possibility of becoming ill or with imagined symptoms of an illness (psychiatry)
someone who has hypochondria continually worries about their health, although there is usually nothing wrong with them.

پیشنهاد کاربران

خودبیمارانگاری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : hypochondria / hypochondriac
✅️ صفت ( adjective ) : hypochondriac / hypochondriacal
✅️ قید ( adverb ) : _
بیماری وسواس

بپرس