hypnotist

/ˈhɪpnətɪst//ˈhɪpnətɪst/

معنی: هیپنوتیزم کننده
معانی دیگر: انگیز خوابگر، القاگر خواب

جمله های نمونه

1. When a hypnotist puts you in a trance, you no longer have conscious control of yourself.
[ترجمه گوگل]وقتی هیپنوتیزم کننده شما را در حالت خلسه قرار می دهد، دیگر کنترل آگاهانه ای بر خود ندارید
[ترجمه ترگمان]وقتی هیپنوتیزم کننده شما را در حالت خلسه می گذارد، شما دیگر کنترل خود را از دست ندهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She went to a hypnotist hoping he could help her to give up smoking.
[ترجمه گوگل]او به یک هیپنوتیزم کننده رفت و امیدوار بود که او بتواند به او کمک کند تا سیگار را ترک کند
[ترجمه ترگمان]او به سمت هیپنوتیزم کننده رفت و امیدوار بود که او بتواند به او کمک کند که سیگار را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I went to a hypnotist to try to give up smoking.
[ترجمه گوگل]من به یک هیپنوتیزم کننده رفتم تا سیگار را ترک کنم
[ترجمه ترگمان]به طرف hypnotist رفتم تا سعی کنم سیگار بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "I think I'll try a hypnotist," I said with sudden resolution.
[ترجمه گوگل]با قاطعیت ناگهانی گفتم: "فکر می کنم هیپنوتیزم کننده را امتحان کنم "
[ترجمه ترگمان]من با عزمی ناگهانی گفتم: \" من فکر می کنم که یک هیپنوتیزم کننده را امتحان می کنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Entertainment included a hypnotist and a ventriloquist.
[ترجمه گوگل]سرگرمی شامل یک هیپنوتیزور و یک متخصص بطن بود
[ترجمه ترگمان]سرگرمی عبارت بود از یک هیپنوتیزم کننده و یک گوینده که از درون شکم حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The hypnotist uses the act of staring into some one's eyes as his chief technique.
[ترجمه گوگل]هیپنوتیزور از عمل خیره شدن به چشم های یک نفر به عنوان تکنیک اصلی خود استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]هیپنوتیزم کننده از عمل خیره شدن به چشمان کسی به عنوان روش اصلی خود استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To add insult to injury the hypnotist claimed Kylie had failed to pay the consultation bill.
[ترجمه گوگل]هیپنوتیزم کننده برای اضافه کردن توهین به جراحت ادعا کرد که کایلی در پرداخت صورتحساب مشاوره کوتاهی کرده است
[ترجمه ترگمان]برای اضافه کردن توهین به مجروح شدن، هیپنوتیزم ادعا کرد که کایلی نتوانست لایحه مشاوره را پرداخت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The boys held their breath as a hypnotist began his exhortations.
[ترجمه گوگل]پسرها نفس خود را حبس کردند که یک هیپنوتیزم کننده توصیه های خود را شروع کرد
[ترجمه ترگمان]بچه ها نفس ها را در سینه حبس کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I would agree that a hypnotist could not, for example, make me attack an innocent person.
[ترجمه گوگل]قبول دارم که هیپنوتیزم کننده نمی تواند مثلاً مرا به حمله به یک فرد بی گناه وادار کند
[ترجمه ترگمان]من قبول دارم که یک هیپنوتیست هم نمی تواند، به عنوان مثال، باعث شود که من به یک فرد بیگناه حمله کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All tricks a hypnotist might use.
[ترجمه گوگل]تمام ترفندهایی که یک هیپنوتیزور ممکن است استفاده کند
[ترجمه ترگمان]همه tricks که هیپنوتیزم کردن ممکن است از آن استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A hypnotist looks for subjects who are easily entranced.
[ترجمه گوگل]یک هیپنوتیزم کننده به دنبال سوژه هایی می گردد که به راحتی مجذوب می شوند
[ترجمه ترگمان]یک هیپنوتیزم کننده به دنبال موضوعاتی است که به راحتی مسحور کننده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the old days of hypnosis, a hypnotist would have you look at spiraling wheel.
[ترجمه گوگل]در دوران قدیم هیپنوتیزم، هیپنوتیزور از شما می خواست که به چرخ مارپیچ نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]در روزه ای قدیم هیپنوتیزم، هیپنوتیزم کننده به چرخ زدن به چرخ می پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He calls him a hypnotist or a thief or a home - breaker.
[ترجمه گوگل]او را هیپنوتیزور یا دزد یا خانه شکن می نامد
[ترجمه ترگمان]او او را یک هیپنوتیست یا یک دزد یا یک - صدا می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She needs to bring a photo to the hypnotist but isn't having much luck.
[ترجمه گوگل]او باید یک عکس برای هیپنوتیزم کننده بیاورد، اما شانس زیادی ندارد
[ترجمه ترگمان]او نیاز دارد تا یک عکس برای هیپنوتیزم کننده بیاورد، اما شانس زیادی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In a cunning 1971 experiment dubbed The Disappearing Hypnotist, Frederick Evans and Martin T.
[ترجمه گوگل]فردریک ایوانز و مارتین تی
[ترجمه ترگمان]در آزمایش ماهرانه سال ۱۹۷۱ لقب \"هیپنوتیست\"، فردریک ایوانز و مارتین تی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هیپنوتیزم کننده (اسم)
hypnotist

انگلیسی به انگلیسی

• one who practices hypnosis

پیشنهاد کاربران

بپرس