hypnagogic


معنی: خواب اور، خواب کننده، دارای خصوصیات خواب، منوم
معانی دیگر: نیمه خواب و نیمه بیدار، درخواب و بیدار، خواب آور

جمله های نمونه

1. hypnagogic fantasies
رویاهای خواب و بیدار

2. Estimates of the proportion of people experiencing hypnagogic imagery have varied considerably, depending partly on how exactly they were asked.
[ترجمه مریم] براورد تعداد افرادی که تصورات حین خواب و بیداری را تجربه میکنند، تا حدودی بسته به اینکه چطور از آنها در مورد این تجربه پرسیده می شود، بطور قابل ملاحظه ای متغیر است
|
[ترجمه گوگل]تخمین نسبت افرادی که تصاویر هیپناگوژیک را تجربه می کنند، به طور قابل توجهی متفاوت بوده است، تا حدی به این بستگی دارد که دقیقاً چگونه از آنها خواسته شده است
[ترجمه ترگمان]برآوردها از نسبت افرادی که تصویر hypnagogic را تجربه می کنند به میزان قابل توجهی متفاوت هستند و این بستگی به این دارد که دقیقا چطور از آن ها خواسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hypnagogic experiences, as they are called, are characterized by a series of relatively disconnected but vivid images.
[ترجمه گوگل]تجارب هیپناگوژیک، همانطور که به آنها گفته می شود، با مجموعه ای از تصاویر نسبتاً جدا اما واضح مشخص می شوند
[ترجمه ترگمان]تجربیات Hypnagogic، همانطور که آن ها نامیده می شوند، با مجموعه ای از تصاویر نسبتا نامربوط اما واضح مشخص می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So-called hypnagogic hallucinations occurduring the transition from wakefulness to sleep (just after our headhits the pillow).
[ترجمه گوگل]به اصطلاح توهمات هیپناگوژیک در انتقال از بیداری به خواب (درست پس از ضربه سر ما به بالش) رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]به اصطلاح -، گذار از بیداری به خواب (درست بعد از headhits بالش)را خراب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hypnagogic hallucinations may occur in this state, especially auditory ones.
[ترجمه گوگل]توهمات هیپناگوژیک ممکن است در این حالت رخ دهد، به خصوص توهمات شنوایی
[ترجمه ترگمان]این حالات ممکن است در این حالت رخ دهد، به خصوص شنوایی شنوایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was considered that the harmful behavior under the disturbance of consciousness was a typical symptom of the pathological hypnagogic confusion state.
[ترجمه گوگل]در نظر گرفته شد که رفتار مضر تحت اختلال هوشیاری یک علامت معمولی از حالت سردرگمی هیپناگوژیک پاتولوژیک است
[ترجمه ترگمان]در نظر گرفته شد که رفتار مضر تحت اختلال آگاهی، یک نشانه بارز از حالت confusion hypnagogic pathological بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خواب اور (صفت)
slumberous, slumbery, hypnagogic, hypnotic, hypnogogic, slumbrous, somnifacient, somniferous

خواب کننده (صفت)
hypnagogic, hypnogogic

دارای خصوصیات خواب (صفت)
hypnagogic, hypnogogic

منوم (صفت)
narcotic, soporific, hypnagogic, hypnotic, hypnogogic

انگلیسی به انگلیسی

• before sleep, relating to the state just before falling asleep; happening while falling asleep; inducing sleep; causing drowsiness; sleepy, lethargic

پیشنهاد کاربران

حالت انتقالی از بیداری به خواب
متضاد Hypnopompic
hypnagogic: خواب و بیدار
sleep paralysis :فلج خواب - بَختک
بَختک

بپرس