hyphen

/ˈhaɪfn̩//ˈhaɪfn̩/

معنی: پیوند، خط ربط، نشان اتصال، ایست در سخن، با خط پیوند نوشتن
معانی دیگر: هایفن (این نشان: ـ که هنگام هم پیوند کردن دو واژه یا پاره واژه به کار میرود مثلا: cost-effective یا heavy-handed)، هم کشه، همراست، بریدگی، خطپیوند در موارد زیر بکار میرود، برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل west north، برای پیوستن هجاهای جدا شده از یکدیگر در اخرسطر، برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان در رمان ه
hyphen(ate)
با خط پیوند، چسباندن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a sign (-) used to join the parts of a compound word or to divide a word between syllables, as at the end of a line.

جمله های نمونه

1. Is there a hyphen in post-mortem?
[ترجمه گوگل]آیا در کالبد شکافی خط فاصله وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا یک خط تیره در بعد از مرگ هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There should be a hyphen in 'short-sighted'.
[ترجمه گوگل]باید یک خط فاصله در "کوته بینانه" وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان] باید یه خط تیره در نظر داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dash is longer than the hyphen.
[ترجمه گوگل]خط تیره بلندتر از خط فاصله است
[ترجمه ترگمان]سرعت از خط تیره بلندتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Councillors have suggested using Tees-side using a hyphen to emphasise the name of the river rather than the name of a local authority.
[ترجمه گوگل]مشاوران پیشنهاد کرده اند که از Tees-side با استفاده از خط فاصله برای تأکید بر نام رودخانه به جای نام یک مقام محلی استفاده شود
[ترجمه ترگمان]Councillors با استفاده از یک خط تیره با استفاده از خط تیره برای تاکید بر نام رودخانه به جای نام یک مقام محلی پیشنهاد داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Use the soft hyphen in words which would not be hyphenated if they fell in the middle of a line.
[ترجمه گوگل]از خط فاصله در کلماتی استفاده کنید که اگر در وسط یک خط بیفتند خط تیره نمی شوند
[ترجمه ترگمان]از خط تیره نرم کلماتی استفاده کنید که در صورت افتادن در وسط یک خط تولید نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A hyphen is an acceptable alternative to a comma.
[ترجمه گوگل]خط فاصله جایگزین قابل قبولی برای کاما است
[ترجمه ترگمان]خط تیره یک جایگزین قابل قبول برای یک کاما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Those two words need to be connected a hyphen.
[ترجمه گوگل]این دو کلمه باید با خط فاصله به هم وصل شوند
[ترجمه ترگمان]آن دو کلمه باید به خط تیره متصل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Use a hyphen inside a character set to specify a range.
[ترجمه گوگل]از یک خط فاصله در مجموعه کاراکترها برای تعیین محدوده استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از خط تیره درون یک مجموعه تنظیمات برای مشخص کردن محدوده استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Used to take the place of hyphen in many occasions when finer typography is required.
[ترجمه گوگل]در بسیاری از موارد که نیاز به تایپوگرافی دقیق تر است، برای جایگزینی خط فاصله استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]استفاده از این نوع خط تیره در بسیاری از مواقع، زمانی که تایپوگرافی مناسب تر مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We weren't sure whether there was a hyphen in the word co - ordination.
[ترجمه گوگل]ما مطمئن نبودیم که آیا خط فاصله در کلمه هماهنگی وجود دارد یا خیر
[ترجمه ترگمان]مطمئن نبودیم که در کلمه هماهنگی خط تیره وجود داشته باشد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Discretionary hyphen: Hyphen inserted by keyboard and which overrides the hyphenation program in use.
[ترجمه گوگل]خط فاصله اختیاری: خط فاصله ای که توسط صفحه کلید درج می شود و برنامه خط فاصله در حال استفاده را لغو می کند
[ترجمه ترگمان]Discretionary خط تیره: hyphen که با صفحه کلید وارد شده و برنامه hyphenation را در استفاده تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Besides we were never very sure whether there was a hyphen in the word co-ordination.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ما هرگز مطمئن نبودیم که آیا خط فاصله در کلمه coordination وجود دارد یا خیر
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این ما هیچ وقت مطمئن نبودیم که در کلمه هماهنگی خط تیره وجود داشته باشد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The 2 parameters should be separated by a comma or a hyphen.
[ترجمه گوگل]2 پارامتر باید با کاما یا خط فاصله از هم جدا شوند
[ترجمه ترگمان]دو پارامتر باید با یک کاما یا یک خط تیره جدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Until late 199 she had gone by an Anglicized hyphen name and had been a lifelong Republican.
[ترجمه گوگل]تا اواخر سال 199 او با نام خط تیره انگلیسی خوانده می شد و مادام العمر یک جمهوری خواه بود
[ترجمه ترگمان]تا این اواخر، او با یک اسم یک خط تیره و یک جمهوری خواه و یک جمهوری خواه پیر به آنجا رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیوند (اسم)
graft, connection, linkage, union, synthesis, slur, link, nexus, confederacy, grafting, hyphen, ligament, zonule

خط ربط (اسم)
hyphen

نشان اتصال (اسم)
hyphen

ایست در سخن (اسم)
hyphen

با خط پیوند نوشتن (فعل)
hyphen, hyphenate

تخصصی

[کامپیوتر] خط تیره
[ریاضیات] کشک، خط فاصله، فاصله

انگلیسی به انگلیسی

• short dash, short line used to connect or separate words or syllables (-)
a hyphen is a punctuation mark used to join words together. for example, the word `left-handed' has a hyphen in the middle of it.

پیشنهاد کاربران

علائم نگارشی به انگلیسی:
full stop ( British ) / full point ( British ) /stop ( British ) / period ( American ) = نقطه ( . )
question mark = علامت سوال ( ❓️ )
exclamation mark ( British ) / exclamation point ( American ) = علامت تعجب ( ❗️ )
...
[مشاهده متن کامل]

comma = ویرگول (  ,   )
colon = دونقطه ( : )
semicolon = نقطه ویرگول (  ;   )
hyphen = خط پیوند، خط ربط ( - )
em dash = خط تیره ( — )
en dash = خط تیره ( – )
* نکته: تفاوت این دو dash در این موارد است:
em dash
۱: برای اضافه کردن اطلاعات بیشتر مثال: There has been an increase—though opposed by many people—in the education system.
۲: گاهی به جای comma, colon و پرانتز و همچنین برای تاکید می آید
en dash
۱: برای نوشتن فواصل زمانی استفاده می شود مثال: July 5th–9th
۲: برای نشان دادن یک relationship بین دو چیز استفاده می شود مثال: Tehran–Los Angeles flight
brackets ( American ) / square brackets ( British ) = کروشه ( [ ] )
parentheses ( American ) / round bracket ( British ) / brackets ( British ) = پرانتز ( )
* نکته: brackets در انگلیسی بریتیش می تواند پرانتز معنا دهد اما در انگلیسی امریکن فقط به معنای کروشه است
braces = آکولاد ( { } )
apostrophe (  ʼ  ) = آپاستروفی
quotation marks / quotes / speech marks / inverted commas ( British ) = نشان نقل قول (  ʼ ‘ ) و (   ”  “ )
slash / oblique ( British ) = اسلش ( / )
backslash = ( \ )
hash ( British ) / hash sign ( British ) / pound sign ( American ) = ( # )
asterisk = ستاره ( * )
ampersand = ( & )
guillemets = گیومه
* نکته: این کلمه فرانسوی است و تلفظ آن ( گیمِی ) می باشد
tilde = ( ~ )
ellipsis = سه نقطه ( . . . )

این علامت رو دیدیم قبلا : - و این _ —–
Plus sign : علامت مثبت
Minus sign : علامت منفی
Dash : خط تیره - خط فاصله
Hyphen : خط پیوند - خط ربط
Soft hyphen : خط پیوند نرم
Hyphen - Minus : خطو پیوند - منفی
...
[مشاهده متن کامل]

Underline/Underscore/Low Dash/Low Line : زیرخط _
تمام این ها با هم تفاوت دارند از لحاظ کارکرد و حتی کارکردهای گوناگونی دارند.

hyphenhyphenhyphenhyphenhyphenhyphen
خط واصله
hyphen ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: خط پیوند
تعریف: خطی کوتاه به شکل «  -   » که از خط تیره کوتاه تر است و عموماً برای پیوستن واحدها در نوشتار به کار می رود|||متـ . تیرۀ کوتاه
خط تیره، خط فاصله.
/ˈhaɪf ( ə ) n/
یعنی این علامت -
خط تیره

بپرس