hypertrophy

/haɪˈpɜːrtrəfiː//haɪˈpɜːtrəʊfɪ/

معنی: بزرگ شدن عضوی بیش از حد لزوم
معانی دیگر: (رشد ناهنجار اندام یا بافت در اثر بزرگ شدن یاخته ها) پر پروری، فزون پروری، طب بزرگ شدن عضوی بیش از حد لزوم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: hypertrophies
• : تعریف: an abnormal growth or enlargement of some body part, esp. such growth because of enlargement rather than proliferation of cells.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: hypertrophies, hypertrophying, hypertrophied
مشتقات: hypertrophic (adj.)
• : تعریف: to enlarge abnormally.

جمله های نمونه

1. Hypertrophy Increase in size when referring to skin cells.
[ترجمه گوگل]هیپرتروفی افزایش اندازه در هنگام مراجعه به سلول های پوست
[ترجمه ترگمان]افزایش اندازه هنگام اشاره به سلول های پوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The relationship that hypertrophy of left heart waist, room lacks.
[ترجمه گوگل]رابطه ای که هیپرتروفی کمر قلب چپ، اتاق فاقد آن است
[ترجمه ترگمان]این رابطه که از کمر قلب چپ رها می شود فاقد آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Croaker tender due to hypertrophy, can make a variety of dishes.
[ترجمه گوگل]مناقصه غوغا به دلیل هیپرتروفی، می تواند انواع ظروف را درست کند
[ترجمه ترگمان]نرم Croaker به خاطر hypertrophy می تواند انواع مختلفی از غذاها را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Methods 42 cases with benign prostatic hypertrophy combining detrusor amyotonia were divided into two groups at random.
[ترجمه گوگل]روش ها: 42 مورد با هیپرتروفی خوش خیم پروستات با ترکیب آمیوتونی دترسور به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند
[ترجمه ترگمان]روش ها ۴۲ موردی با ترکیب benign hypertrophy با ترکیب detrusor amyotonia به دو گروه به صورت تصادفی تقسیم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hypertrophy of the pharyngeal tonsils is called adenoids.
[ترجمه گوگل]هیپرتروفی لوزه های حلقی را آدنوئید می نامند
[ترجمه ترگمان]Hypertrophy در بخش حلقی نام adenoids نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In concentric hypertrophy the ventricular geometry changed to be spheric, the velocities of the middle and apical segments tended to be equal.
[ترجمه گوگل]در هیپرتروفی متحدالمرکز، هندسه بطن به کروی تغییر کرد، سرعت بخش‌های میانی و آپیکال مساوی بود
[ترجمه ترگمان]در hypertrophy مرکز، هندسه دهلیزی تغییر کرد تا spheric شود، سرعت بخش های میانی و رویانی از هم تراز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Left ventricular hypertrophy is a frequent type of end-organ damage in hypertensive children after transplantation (50-80%).
[ترجمه گوگل]هیپرتروفی بطن چپ یک نوع مکرر آسیب اندام انتهایی در کودکان مبتلا به فشار خون بالا پس از پیوند (50-80٪) است
[ترجمه ترگمان]hypertrophy بطن چپ نوعی از آسیب به بدن در کودکان با فشار خون فشار خون در پس از پیوند است (۵۰ - ۵۰ %)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To observe the clinical features of congenital hypertrophy of retinal pigment epithelium ( CHRPE ).
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده ویژگی های بالینی هیپرتروفی مادرزادی اپیتلیوم رنگدانه شبکیه (CHRPE)
[ترجمه ترگمان]هدف برای مشاهده ویژگی های بالینی of مادرزادی شبکیه در اپیتلیوم رنگدانه شبکیه (CHRPE)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Prostatitis, hypertrophy of the prostate, orchitis, premature ejaculation, impotent.
[ترجمه گوگل]پروستاتیت، هیپرتروفی پروستات، اورکیت، انزال زودرس، ناتوانی جنسی
[ترجمه ترگمان]prostatitis، ورم غده پروستات، رفتار خشک و زودرس ناشی از ضعف اعصاب، ضعف اعصاب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many patients habitually use one or two sites and develop hard subcutaneous plaques or disfiguring insulin hypertrophy.
[ترجمه گوگل]بسیاری از بیماران معمولاً از یک یا دو محل استفاده می‌کنند و پلاک‌های سخت زیر جلدی یا هیپرتروفی انسولین بد شکل ایجاد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بیماران عاد از یک یا دو سایت استفاده می کنند و plaques زیر پوستی سخت و یا hypertrophy انسولین را شکل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The entry of larval trichonemes into the lumina of the tubular glands generally provokes an inflammatory response together with marked goblet cell hypertrophy.
[ترجمه گوگل]ورود تریکونم های لارو به لومینای غدد لوله ای به طور کلی باعث ایجاد یک پاسخ التهابی همراه با هیپرتروفی مشخص سلول های جامی می شود
[ترجمه ترگمان]ورود لاروی به داخل بدن غدد لوله ای به طور کلی یک واکنش التهابی به همراه با goblet cell دار را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The use of state posts as a source of patronage and control was reflected in the hypertrophy of the state enterprise bureaucracy.
[ترجمه گوگل]استفاده از پست های دولتی به عنوان منبع حمایت و کنترل در هیپرتروفی بوروکراسی شرکت دولتی منعکس شد
[ترجمه ترگمان]استفاده از پست های دولتی به عنوان یک منبع پشتیبانی و کنترل در the بوروکراسی شرکت دولتی منعکس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective To observe the reversing effect of extended release felodipine tablet on left ventricular hypertrophy (LVH) in hyper tension.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده اثر معکوس کننده قرص فلودیپین طولانی رهش بر هیپرتروفی بطن چپ (LVH) در فشار خون بالا
[ترجمه ترگمان]هدف از مشاهده تاثیر معکوس قرص felodipine آزاد شده بر روی بطن چپ hypertrophy (LVH)در فشار بیش از حد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Methods:Trans-oral adenoidectomy under monitoring endoscope was carried out using Stryker-powered handpiece in 124 cases with adenoid hypertrophy .
[ترجمه گوگل]روش کار: آدنوئیدکتومی ترانس دهانی تحت آندوسکوپ مانیتورینگ با استفاده از هندپیس استرایکر در 124 مورد با هیپرتروفی آدنوئید انجام شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: adenoidectomy Trans تحت نظارت endoscope با استفاده از handpiece Stryker در ۱۲۴ پرونده با adenoid hypertrophy انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. AIM: To study the atrophy and apoptosis effect of flutamide (Flu) and 2 hydroxyflutamide (HF) on the benign prostatic hypertrophy (BPH) of rats.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر آتروفی و ​​آپوپتوز فلوتامید (آنفولانزا) و 2 هیدروکسی فلوتامید (HF) بر هیپرتروفی خوش خیم پروستات (BPH) موش صحرایی
[ترجمه ترگمان]به منظور بررسی the و اثر آپوپتوز flutamide (Flu)و ۲ hydroxyflutamide (HF)در the خوش خیم hypertrophy (BPH)موش های صحرایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بزرگ شدن عضوی بیش از حد لزوم (اسم)
hypertrophy

انگلیسی به انگلیسی

• affect with hypertrophy; be affected with hypertrophy
abnormal enlargement of a part or organ; excessive growth

پیشنهاد کاربران

*** کلمه �هیپرتروفی� بیشتر در علوم پزشکی و زیست شناسی به معنای افزایش اندازه سلول یا بافت به کار می رود، اما در روانشناسی و علوم انسانی نیز می تواند به صورت استعاری استفاده شود.
در این علوم، �هیپرتروفی� برای توصیف رشد بیش از اندازه یک ویژگی یا عملکرد روانی یا اجتماعی کاربرد دارد؛ مثلاً هیپرتروفی "عاطفه"، "خودمحوری" یا "ترس"، یعنی بزرگ شدن غیرعادی و افراطی یک خصیصه ذهنی یا رفتاری. این استعاره معمولاً برای بیان عدم تعادل یا افراط در یک بُعد روانی یا اجتماعی به کار می رود، هرچند معنای اصلی آن زیستی است.
...
[مشاهده متن کامل]

پس به طور خلاصه، این واژه ممکن است به طور محدود و بیشتر بصورت استعاری در روانشناسی و علوم انسانی نیز کاربرد داشته باشد.

🔸 معادل فارسی:
بیش پروری / افزایش حجم / رشد بیش ازحد
در زبان تخصصی:
افزایش اندازه ی بافت یا اندام به واسطه ی بزرگ شدن سلول ها
🔸 تعریف ها:
1. ( پزشکی – زیستی ) :
افزایش اندازه ی یک اندام یا بافت به دلیل بزرگ شدن سلول ها، نه افزایش تعداد آن ها
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: Cardiac hypertrophy can occur due to high blood pressure.
هایپرتروفی قلب ممکنه در اثر فشار خون بالا رخ بده.
2. ( ورزشی – بدنسازی ) :
افزایش حجم عضلات در پاسخ به تمرینات مقاومتی یا وزنه برداری
مثال: Muscle hypertrophy is the goal of most bodybuilding programs.
هدف اکثر برنامه های بدنسازی، هایپرتروفی عضلانیه.
3. ( پاتولوژیک – جبرانی ) :
رشد بیش ازحد یک اندام برای جبران عملکرد اندام دیگر ( مثلاً بزرگ شدن کلیه ی باقی مانده پس از برداشتن کلیه ی دیگر )
مثال: Compensatory hypertrophy occurs when one kidney enlarges after the other is removed.
هایپرتروفی جبرانی زمانی رخ می ده که یک کلیه بعد از برداشتن کلیه ی دیگه بزرگ می شه.
🔸 مترادف ها:
enlargement – overgrowth – thickening – expansion

پرجِلوِگی
hyper = بیش از حد، زیاد
trophe = پرورش، تغذیه
بیش پروردگی یا افزایش اندازه یاخته ها
افزایش اندازه سلول ها که نوعی مکانیسم سازگاری است.
توجه: افزایش تعداد سلول ها هایپر پلازیا ( hyperplasia ) است که این هم نوعی مکانیسم سازگاری است
زیاد از حد جلوه دادن، زیاد یا بزرگ کردن. . .
hypertrophy the importance of monuments
زیاد جلوه دادن اهمیت بناهای تاریخی . . .
hypertrophy ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: بیش‏پروردگی
تعریف: رشد بیش ازحد یاخته‏ها در نتیجۀ تغذیۀ زیاد
افزایش سایز سلول ها
increase in cell size
افزایش حجم بافت
تورم، ورم کردن
ضخامت نابهنجار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)