hypersensitive

/ˌhaɪpərˈsensətɪv//ˌhaɪpəˈsensɪtɪv/

بسیار حساس، پرسوهشمند، دارای حساسیت فوق العاده، خیلی حساس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: hypersensitiveness (n.), hypersensitivity (n.)
(1) تعریف: excessively or unduly sensitive.
مشابه: ticklish

(2) تعریف: sensitive or allergic to something that does not bother most people.

- Some children are hypersensitive to wheat.
[ترجمه گوگل] برخی از کودکان به گندم حساس هستند
[ترجمه ترگمان] برخی از کودکان نسبت به گندم حساس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I discovered I was hypersensitive to caffeine.
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که به کافئین حساس هستم
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که خیلی حساس به کافئین بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is hypersensitive to what people say about him.
[ترجمه گوگل]او نسبت به آنچه مردم در مورد او می گویند حساس است
[ترجمه ترگمان]خیلی حساس است که مردم درباره او چه می گویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She's hypersensitive to any form of criticism.
[ترجمه گوگل]او به هر شکلی از انتقاد حساس است
[ترجمه ترگمان]خیلی حساس است نسبت به هر نوع انتقادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Student teachers were hypersensitive to any criticism of their performance.
[ترجمه گوگل]دانشجو معلمان نسبت به هر گونه انتقاد از عملکرد خود حساس بودند
[ترجمه ترگمان]معلمان دانشجو نسبت به هر گونه انتقادی از عملکرد خود حساس بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's hypersensitive to any kind of criticism.
[ترجمه گوگل]او نسبت به هر نوع انتقادی حساس است
[ترجمه ترگمان]خیلی حساس است نسبت به هر نوع criticism
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yet the peripheral zone is hypersensitive to sudden change.
[ترجمه گوگل]با این حال منطقه محیطی به تغییرات ناگهانی حساس است
[ترجمه ترگمان]با این وجود، منطقه دامنه بسیار حساس برای تغییر ناگهانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At this point we suspected that she was hypersensitive to dexamethasone and therefore withdrew the drug.
[ترجمه گوگل]در این مرحله ما مشکوک شدیم که او به دگزامتازون حساس است و بنابراین دارو را قطع کرد
[ترجمه ترگمان]در این لحظه ما مظنون بودیم که او به dexamethasone خیلی حساس است و بنابراین دارو را پس می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's hypersensitive about his height.
[ترجمه گوگل]او نسبت به قدش حساس است
[ترجمه ترگمان]خیلی حساس و حساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They can be touchy and hypersensitive to rejection, and their social skills are, as yet, underdeveloped.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند حساس و حساس به طرد شدن باشند و مهارت های اجتماعی آنها هنوز توسعه نیافته است
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند حساس و حساس به انکار، و مهارت های اجتماعی آن ها هنوز توسعه نیافته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The positions of the six nerve-specific hypersensitive sites are summarised in figure
[ترجمه گوگل]موقعیت‌های شش ناحیه حساس عصبی خاص در شکل خلاصه شده‌اند
[ترجمه ترگمان]موقعیت شش محل حساس به اعصاب و حساس به طور خلاصه در شکل خلاصه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Reforming of DNase I hypersensitive sites in Long 12 transgenic mice in a copy number dependent fashion.
[ترجمه گوگل]اصلاح سایت‌های حساس به DNase I در موش‌های تراریخته Long 12 به روشی وابسته به تعداد کپی
[ترجمه ترگمان]اصلاح DNase من در مدت طولانی ۱۲ موش های ژن پیوندی را به روش وابسته به یک نسخه کپی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Probably the most common lesion in dogs made hypersensitive by previous exposure is pedal dermatitis, affecting particularly the inter-digital skin.
[ترجمه گوگل]احتمالاً شایع‌ترین ضایعه در سگ‌هایی که در اثر تماس قبلی بیش از حد حساس شده‌اند، درماتیت پدال است که به‌ویژه پوست بین دیجیتالی را تحت تأثیر قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]احتمالا شایع ترین ضایعه در سگ هایی که نسبت به مواجهه قبلی شدیدا حساس است، درماتیت pedal است، و به ویژه بر روی پوست بین دیجیتال تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a boon for anyone who is hypersensitive to the latter solvents.
[ترجمه گوگل]این یک موهبت برای کسانی است که به حلال های دوم حساس هستند
[ترجمه ترگمان]این برای هر کسی که نسبت به حلال های آلی بسیار حساس است، نعمتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Jen's doctors found that she was hypersensitive to smoke.
[ترجمه گوگل]پزشکان جن متوجه شدند که او به سیگار حساس است
[ترجمه ترگمان]پزشکان جن دریافتند که خیلی حساس است تا سیگار بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her skin is hypersensitive.
[ترجمه گوگل]پوست او بیش از حد حساس است
[ترجمه ترگمان]پوستش خیلی حساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] فوق حساس
[آب و خاک] بسیار حساس

انگلیسی به انگلیسی

• excessively sensitive, over-sensitive; allergic to a substance which does not usually have a negative affect on the body (i.e. medication)
someone who is hypersensitive is extremely sensitive to certain drugs, chemicals, changes in temperature, and so on.
if you refer to someone as hypersensitive, you mean that they are very easily annoyed or offended; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

به شدت حساس، بسیار حساس
بیش حساس ( صفت ) : مربوط به فردی که شدیدتر از حد معمول به یک آنتی ژن واکنش نشان می دهد.

بپرس