hyperphagia


روانشناسى : پرخورى

جمله های نمونه

1. Objective To investigate the mechanism of hyperphagia and obesity induced by bilateral lesions of the hypothalamic paraventricular nuclei (PVN).
[ترجمه گوگل]ObjectiveTo بررسی مکانیسم هایپرفاژی و چاقی ناشی از ضایعات دو طرفه از هسته paraventricular هیپوتالاموس (PVN)
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی مکانیسم of و چاقی ناشی از ضایعات دو جانبه هسته paraventricular hypothalamic (PVN)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Washington Post readers met Kane in November 2004 when Ranit Mishori, a physician who frequently writes for the paper, reported on Kane's struggle with hyperphagia, or excessive eating.
[ترجمه گوگل]خوانندگان واشنگتن پست در نوامبر 2004 با کین ملاقات کردند، زمانی که رانیت میشوری، پزشکی که اغلب برای روزنامه می نویسد، در مورد مبارزه کین با هایپرفاژی یا خوردن بیش از حد گزارش داد
[ترجمه ترگمان]خوانندگان پست واشینگتن کین در نوامبر ۲۰۰۴ هنگامی که Ranit Mishori، پزشکی که مکررا برای روزنامه می نویسد، درباره مبارزه کین با hyperphagia و یا خوردن بیش از حد گزارش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The event's prime goal was to have participants join forces to learn what causes hyperphagia, in hope of eventually devising a treatment or cure.
[ترجمه گوگل]هدف اصلی این رویداد این بود که شرکت کنندگان به نیروهای خود بپیوندند تا بفهمند چه چیزی باعث هیپرفاژی می شود، به امید اینکه در نهایت راهی برای درمان یا درمان ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی این رویداد، این بود که شرکت کنندگان به نیروهای خود ملحق شوند تا دریابند که چه عواملی باعث hyperphagia می شوند، به امید اینکه سرانجام یک درمان یا درمان را ابداع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Kane's father, Jim Kane of Towson, this month helped organize a conference for researchers who work with genetic disorders that are characterized by hyperphagia.
[ترجمه گوگل]پدر کین، جیم کین از تاوسون، در این ماه به سازماندهی کنفرانسی برای محققانی که با اختلالات ژنتیکی که با هیپرفاژی مشخص می‌شوند، کار می‌کنند، کمک کرد
[ترجمه ترگمان]پدر کین، جیم کین از Towson، این ماه به سازماندهی کنفرانسی برای محققانی کمک کرد که با اختلالات ژنتیکی که با hyperphagia مشخص می شوند، کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The intestine of the rat lengthened with development in the control rat and in addition of an added requirement in rats with resection with or without hyperphagia.
[ترجمه گوگل]روده موش با رشد در موش کنترل و علاوه بر نیاز اضافه شده در موش‌های با برداشتن با یا بدون هیپرفاژی طولانی شد
[ترجمه ترگمان]روده موش با رشد موش کنترل طولانی تر شد و علاوه بر یک نیاز اضافه شده در موش های صحرایی با resection با یا بدون hyperphagia
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. RESULTS: Incorporating BJ in drinking water protected young KKA(y) mice from hyperphagia and significantly reduced their weight gain.
[ترجمه گوگل]نتایج: ترکیب BJ در آب آشامیدنی موش‌های KKA(y) جوان را از هیپرفاژی محافظت کرد و به طور قابل‌توجهی افزایش وزن آنها را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]نتایج: استفاده از BJ در آب آشامیدنی موش های جوان protected (y)از hyperphagia و به طور قابل توجهی کاهش وزن آن ها را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This was interpreted as to mean that ventromedial lesions in weanling rats also have caused hyperphagia although the overeating may be masked by the concommitant growth hormone insufficiency.
[ترجمه گوگل]این به این معنا تفسیر شد که ضایعات شکمی در موش‌های از شیر گرفتن نیز باعث پرخوری می‌شوند، اگرچه پرخوری ممکن است با نارسایی همزمان هورمون رشد پنهان شود
[ترجمه ترگمان]این امر به این معنی است که ضایعات ventromedial در موش های صحرایی منجر به hyperphagia می شوند، اگرچه پرخوری ممکن است با کمبود هورمون رشد concommitant پوشانده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• bulimia, abnormally large appetite, constant hunger

پیشنهاد کاربران

پراشتهایی / پرخوری/ افزایش میل به غذا
پلی فاژی ( هایپرفاژی ) احساس گرسنگی شدید و سیری ناپذیر که یکی از علائم رایج دیابت است، اما می تواند دلایل پزشکی دیگری مانند پرکاری تیروئید و افسردگی غیر معمول نیز داشته باشد.
hyperphagia ( تغذیه )
واژه مصوب: پُرخواری
تعریف: مصرف زیاد و غیرطبیعی مواد غذایی
overnutrition

بپرس