hyperfixation

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
تمرکز افراطی / غرق شدگی ذهنی / اشتغال ذهنی شدید
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( روان شناختی – عمومی ) :**
وضعیتی که فرد به طور افراطی و طولانی مدت روی یک موضوع، فعالیت یا علاقه متمرکز می شود و سایر جنبه های زندگی را نادیده می گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: *Hyperfixation can make someone spend hours on a single hobby. *
تمرکز افراطی می تواند باعث شود فرد ساعت ها فقط روی یک سرگرمی وقت بگذارد.
2. ** ( بالینی – اختلالات عصبی/روان شناختی ) :**
اغلب در شرایطی مانند ADHD، اوتیسم یا اضطراب دیده می شود؛ فرد نمی تواند توجه خود را از موضوع خاصی جدا کند.
مثال: *People with ADHD may experience hyperfixation on tasks they find stimulating. *
افراد مبتلا به ADHD ممکن است روی کارهایی که برایشان جذاب است دچار تمرکز افراطی شوند.
3. ** ( استعاری – فرهنگی ) :**
به معنای غرق شدن در یک علاقه یا وسواس فکری، گاهی با بار مثبت ( خلاقیت، یادگیری عمیق ) و گاهی منفی ( نادیده گرفتن نیازهای دیگر ) .
مثال: *Her hyperfixation on music led to great compositions but poor sleep. *
غرق شدگی او در موسیقی باعث خلق آثار بزرگ شد اما خوابش را مختل کرد.
- - -
🔸 مترادف ها:
obsession – fixation – compulsive focus – intense preoccupation – tunnel vision
- - -
🔸 نکته ی فرهنگی و اضافی:
در انگلیسی، *hyperfixation* بیشتر در گفت وگوهای غیررسمی و در جوامع مرتبط با ADHD و اوتیسم استفاده می شود.