hyperemia


معنی: پرخونی، احتقان، خون انباری
معانی دیگر: hyper(a)emia
غلبه ء خون، انباشتگی خون، تراکم خون
(جریان زیادی خون یا انباشتگی خون در بافت یا اندام) پرخونی، خون انباشت، خون انباشتگی، طب احتقان، پرخونی در عضو

جمله های نمونه

1. This stage is visually similar to reactive hyperemia seen in skin after prolonged application of pressure.
[ترجمه MryM] این مرحله از نظر بصری شبیه خون انباشتگی مشاهده شده در پوست است که پس از کاربرد طولانی مدت فشار بوجود می آید.
|
[ترجمه گوگل]این مرحله از نظر بصری شبیه پرخونی واکنشی است که پس از اعمال فشار طولانی مدت در پوست مشاهده می شود
[ترجمه ترگمان]این مرحله به صورت بصری شبیه به hyperemia واکنشی است که بعد از اعمال فشار طولانی مدت در پوست دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There are marginal hyperemia and pain, itching, burning sensation as symptoms.
[ترجمه گوگل]پرخونی حاشیه ای و درد، خارش، احساس سوزش به عنوان علائم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]There حاشیه ای و درد، خارش، احساس سوزش به عنوان نشانه های وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are epiphora, conjunctival hyperemia. Press the area of the dacryocystitis there is mucous or mucopurulent secretion flowing out from the lacrimal punctum. . .
[ترجمه گوگل]اپی فورا، پرخونی ملتحمه وجود دارد ناحیه داکریوسیستیت را فشار دهید، ترشحات مخاطی یا مخاطی چرکی از نقطه اشکی خارج می شود
[ترجمه ترگمان]There، conjunctival hyperemia این ناحیه of را فشار دهید، mucous یا ترشح mucopurulent که از گونه اشکی به بیرون جاری می شوند را فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The characteristic changes at necropsy were swelling, hyperemia, hemorrhage and atrophy of proventriculus papillae and with mucus on the surface of papillae.
[ترجمه گوگل]تغییرات مشخصه در کالبدگشایی تورم، پرخونی، خونریزی و آتروفی پروونتریکولوس پاپیلا و همراه با موکوس در سطح پاپیلا بود
[ترجمه ترگمان]تغییرات مشخصه در necropsy، ورم، خونریزی، خونریزی و لاغر شدن proventriculus papillae و خلط روی سطح of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The small intestinal mucosa demonstrates marked hyperemia as a result of ischemic enteritis.
[ترجمه گوگل]مخاط روده کوچک پرخونی مشخص را در نتیجه انتریت ایسکمیک نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]The روده کوچک مخاط نشان hyperemia را به عنوان نتیجه ای از ischemic enteritis نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Check you then vaginal mucosa hyperemia, serious have scattered in bleeding after vault spots, how quantity leucorrhea, a gray, mucomembranous thin liquid or yellow-green purulent, often show bubbles.
[ترجمه گوگل]بررسی کنید، سپس پرخونی مخاط واژن، خونریزی شدید پس از لکه‌های خرک، میزان لکوره، مایع رقیق خاکستری، غشایی مخاطی یا چرکی زرد-سبز، اغلب حباب نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]سپس شما را کنترل کنید، mucosa مخاط مخاط، جدی در خونریزی بعد از لکه های طاق پخش شده اند، چه مقدار leucorrhea، یک مایع خاکستری، یا سبز - سبز، اغلب حباب ها را نمایش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Esophagus mucous hyperemia was found in 3 patients.
[ترجمه گوگل]پرخونی مخاطی مری در 3 بیمار مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]esophagus mucous hyperemia در ۳ بیمار یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The most common complications were conjunctival hyperemia and anterior chamber reaction, which diminished within 2 weeks.
[ترجمه گوگل]شایع ترین عوارض پرخونی ملتحمه و واکنش محفظه قدامی بود که در عرض 2 هفته کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]رایج ترین پیچیدگی ها عبارتند از conjunctival hyperemia و واکنش اتاق جلویی، که در عرض ۲ هفته کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Grossly (gastroscopy): lesions were multifocal or diffuse, hyperemia, edema on mucosa appearing darkly red . Petechial hemorrhage or erosion were seen, occasionally yellow-white mucous exudate.
[ترجمه گوگل]شدید (گاستروسکوپی): ضایعات چند کانونی یا منتشر، پرخونی، ادم در مخاط به رنگ قرمز تیره بود خونریزی یا فرسایش پتشیال، گاهاً ترشح مخاطی زرد مایل به سفید مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]grossly (gastroscopy): ضایعات were یا diffuse، hyperemia، ادم هنگام مخاط به رنگ قرمز هستند خونریزی و یا فرسایش شدید دیده می شدند و گاهی اوقات yellow زرد رنگ دیده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Signs: ocular ciliary hyperemia and punctate corneal erosion in eyes, diffuse corneal opacity in 6 eyes, corneal stromal infiltration in 1 eye.
[ترجمه گوگل]علائم: پرخونی مژگانی چشم و فرسایش نقطه‌ای قرنیه در چشم، تیرگی منتشر قرنیه در 6 چشم، انفیلتراسیون استرومایی قرنیه در 1 چشم
[ترجمه ترگمان]علائم: ocular ciliary hyperemia و punctate corneal فرسایش در چشم ها، diffuse corneal corneal در چشم های ۶، corneal stromal stromal در چشم ۱
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To master concept, causes, pathologic changes, and effects to body of hyperemia and congestion.
[ترجمه گوگل]تسلط بر مفهوم، علل، تغییرات پاتولوژیک و اثرات بر بدن پرخونی و احتقان
[ترجمه ترگمان]برای مفهوم اصلی، علل، changes، و اثرات به بدنه of و تراکم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tan - yellow plaques are seen in the lower esophagus, along with mucosal hyperemia.
[ترجمه گوگل]پلاک های برنزه - زرد در قسمت تحتانی مری همراه با پرخونی مخاطی دیده می شود
[ترجمه ترگمان]plaques زرد در مری کم تر دیده می شوند، همراه با mucosal hyperemia
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The other manifestations included changes of the limbs, bulbar conjunctiva hyperemia, lesion of oral mucous membrane, erythra, deradenoncus and coronary arteriectasis.
[ترجمه گوگل]سایر تظاهرات شامل تغییرات اندام ها، پرخونی ملتحمه پیازی، ضایعه مخاط دهان، اریترا، درادنونکوس و شریان های کرونر بود
[ترجمه ترگمان]دیگر انواع تظاهرات شامل تغییر شکل اندام ها، bulbar conjunctiva hyperemia، lesion غشا مخاطی، erythra، deradenoncus و arteriectasis coronary است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ulcer is shallow and sharply demarcated, with surrounding hyperemia.
[ترجمه گوگل]زخم کم عمق و به شدت مشخص است، با پرخونی اطراف
[ترجمه ترگمان]زخم سطحی است و به شدت مشخص شده است، با hyperemia اطراف آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرخونی (اسم)
hyperemia

احتقان (اسم)
hyperemia

خون انباری (اسم)
hyperemia

انگلیسی به انگلیسی

• presence of excess blood in an area of the body (medicine)

پیشنهاد کاربران

بپرس