1. I hated my father. He was hyper-critical and mean.
[ترجمه گوگل]از پدرم متنفر بودم او بیش از حد انتقادی و پست بود
[ترجمه ترگمان]از پدرم متنفر بودم اون خیلی حساس و حساس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. A young teenage girl often becomes hypercritical of her mum-and knows exactly how to hit her weak spots.
[ترجمه گوگل]یک دختر نوجوان اغلب نسبت به مادرش بیش از حد انتقاد میکند و دقیقاً میداند چگونه به نقاط ضعف خود ضربه بزند
[ترجمه ترگمان]یک دختر نوجوان جوان اغلب به مادرش (مادرش)تبدیل می شود و دقیقا می داند چگونه به نقاط ضعف خود ضربه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Journalists can fall into the trap of being hypercritical.
[ترجمه گوگل]روزنامهنگاران میتوانند در دام بیش انتقادی بودن بیفتند
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران می توانند در دام hypercritical قرار بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. EXAMPLE: A hypercritical boss is always quick to discover his employees' faults, and this is often quite discouraging to them.
[ترجمه گوگل]مثال: یک رئیس بیش از حد انتقادی همیشه به سرعت عیوب کارمندان خود را کشف می کند و این اغلب برای آنها دلسرد کننده است
[ترجمه ترگمان]مثال: یک رئیس hypercritical همیشه به دنبال کشف خطاهای کارمندان خود است، و این اغلب کاملا از آن ها دلسرد کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Perfectionists are hypercritical to the point that they can't support people around them.
[ترجمه گوگل]کمال گراها تا حدی بیش از حد انتقادی هستند که نمی توانند از اطرافیان خود حمایت کنند
[ترجمه ترگمان]Perfectionists به این نکته اشاره دارند که نمی توانند از مردم اطراف خود حمایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A He is hypercritical of the local political system.
[ترجمه گوگل]او نسبت به نظام سیاسی محلی بیش از حد انتقادی است
[ترجمه ترگمان]او یکی از اعضای سیستم سیاسی محلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He is hypercritical of the local political system.
[ترجمه گوگل]او نسبت به نظام سیاسی محلی بیش از حد انتقاد می کند
[ترجمه ترگمان]او hypercritical از نظام سیاسی محلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In the negative— Hypercritical ; judges self and others against perfectionistic standards; lost in petty details.
[ترجمه گوگل]در حالت منفی- Hypercritical ; خود و دیگران را بر اساس معیارهای کمال گرا قضاوت می کند گم شده در جزئیات جزئی
[ترجمه ترگمان]در موارد منفی - منفی، قضاوت خود و دیگران در برابر استانداردهای perfectionistic؛ از دست رفته در جزئیات کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The following illustrates one relationship and the unfortunate outcomes of hypercritical efforts to make a child successful.
[ترجمه گوگل]موارد زیر یک رابطه و نتایج ناخوشایند تلاش های بیش از حد انتقادی برای موفقیت یک کودک را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]موارد زیر یک رابطه و نتایج تاسف بار تلاش های hypercritical برای موفقیت کودک را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Early in my career. . . I had to choose between an honest arrogance and a hypercritical humility. . . I deliberately choose an honest arrogance, and I've never been sorry. Frank Lloyd Wright
[ترجمه گوگل]اوایل کارم مجبور بودم بین یک تکبر صادقانه و یک فروتنی بیش از حد انتقادی یکی را انتخاب کنم من عمداً یک تکبر صادق را انتخاب می کنم و هرگز پشیمان نشده ام فرانک لوید رایت
[ترجمه ترگمان]اول در شغل من، باید بین غرور و تکبر و فروتنی خاصی انتخاب می کردم … من عمدا یک تکبر صادقانه انتخاب کردم و هیچ وقت هم متاسف نبودم فرانک لوید رایت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Women who felt abandoned by their fathers are likely to choose emotionally unavailable husbands, for example, and men raised by hypercritical moms will be drawn to wives who pick on them, he says.
[ترجمه گوگل]او میگوید، زنانی که احساس میکردند پدرانشان آنها را رها کردهاند، احتمالاً شوهرانی را انتخاب میکنند که از نظر عاطفی در دسترس نیستند، و مردانی که توسط مادران بسیار انتقادی بزرگ شدهاند، به سوی همسرانی کشیده میشوند که آنها را انتخاب میکنند
[ترجمه ترگمان]او می گوید زنانی که توسط پدران خود رها شده اند به احتمال زیاد شوهران را از نظر احساسی انتخاب می کنند، به عنوان مثال، و مردانی که توسط مادران hypercritical پرورش داده می شوند، به همسران خود جذب خواهند شد که آن ها را انتخاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. So perhaps this describes you, and if it does, take a look at the fear that underlies your hypercritical attitude.
[ترجمه گوگل]بنابراین شاید این شما را توصیف می کند، و اگر چنین است، به ترسی که زمینه ساز نگرش بیش از حد انتقادی شماست نگاهی بیندازید
[ترجمه ترگمان]پس شاید این توضیح شما را توضیح می دهد، و اگر این کار را انجام دهد، نگاهی به وحشتی که زمینه ساز نگرش hypercritical شما است، بیندازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He would be courageous calm and self assured, but neither pompous nor hypercritical.
[ترجمه گوگل]او شجاع و آرام و مطمئن بود، اما نه پر زرق و برق و نه بیش از حد انتقادی
[ترجمه ترگمان]او شجاع بود، آرام و مطمئن، اما نه مغرور بود و نه زیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He's as big a geek as Zuckerberg, but of a different type: the hypercritical, even sometimes nasty type.
[ترجمه گوگل]او به اندازه زاکربرگ یک گیک است، اما از نوع دیگری است: یک نوع فوق انتقادی، حتی گاهی اوقات بد
[ترجمه ترگمان]او به اندازه Zuckerberg معروف است، اما از نوع دیگری است: the، حتی گاهی اوقات بد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید