• : تعریف: in rhetoric, an obvious and deliberate exaggeration or overstatement, intended for effect and not to be taken literally, such as "He had a million excuses". (Cf. litotes.) • مترادف: exaggeration, overstatement • متضاد: litotes, understatement • مشابه: inflation
- Much of the writer's humor arose from his brilliant use of hyperbole.
[ترجمه گوگل] بسیاری از شوخ طبعی نویسنده از استفاده درخشان او از هذل گویی ناشی می شود [ترجمه ترگمان] بسیاری از طنز نویسنده ناشی از استفاده هوشمندانه او از گزافه گویی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. He's not usually given to hyperbole.
[ترجمه گوگل]او معمولا به هذل گویی داده نمی شود [ترجمه ترگمان]او معمولا اغراق نمی گوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. American humor is founded largely on hyperbole.
[ترجمه گوگل]شوخ طبعی آمریکایی عمدتاً بر پایه هایپربولی استوار است [ترجمه ترگمان]طنز آمریکایی ها تا حد زیادی اغراق آمیز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It was not hyperbole to call it the worst storm in twenty years.
[ترجمه moghbache1987] اغراق آمیز نیست اگر آن را بدترین طوفان در بیست سال گذشته نامید.
|
[ترجمه گوگل]اگر آن را بدترین طوفان بیست سال اخیر بنامیم، هذل آمیز نبود [ترجمه ترگمان]این گزافه گویی نبود که در عرض بیست سال آن را بدترین طوفان نامید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Twenty-four hours until kick-off and the hyperbole was drifting out of control.
[ترجمه گوگل]بیست و چهار ساعت تا شروع بازی باقی مانده بود و هذل انگاری در حال خارج شدن از کنترل بود [ترجمه ترگمان]بیست و چهار ساعت تا وقتی که همه چیز از کنترل خارج می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. This astonishing performance produced a gush of hyperbole.
[ترجمه گوگل]این عملکرد شگفتانگیز موجی از هذل را ایجاد کرد [ترجمه ترگمان]این عملکرد حیرت انگیز کمی اغراق آمیز بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This is the metaphor gone beyond hyperbole into simile.
[ترجمه گوگل]این استعاره ای است که فراتر از هذل انگاری به تشبیه رفته است [ترجمه ترگمان]این تشبیه فراتر از اغراق مبالغه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Buried somewhere in all that hyperbole is a good deal of truth.
[ترجمه گوگل]دفن در جایی در آن همه هذل، حقیقت خوبی است [ترجمه ترگمان]دفن کردن جایی در آن همه اغراق، حقیقت بسیار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Some cynics might dismiss such statements as cosmic hyperbole.
[ترجمه گوگل]برخی بدبین ها ممکن است چنین اظهاراتی را به عنوان هذل انگاری کیهانی رد کنند [ترجمه ترگمان]برخی از یهودیان ممکن است چنین اظهاراتی را اغراق آمیز جلوه دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Hyperbole is a way of life in the culinary world, much to its detriment.
[ترجمه گوگل]هایپربولی یک شیوه زندگی در دنیای آشپزی است که به ضرر آن است [ترجمه ترگمان]Hyperbole روشی برای زندگی در دنیای آشپزی است و به ضرر آن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. One might forgive the hyperbole in a politician but it is less easy to take from academic or journalistic critics.
[ترجمه گوگل]شاید بتوان هذیان را در یک سیاستمدار ببخشد، اما گرفتن آن از منتقدان دانشگاهی یا روزنامه نگاری آسان نیست [ترجمه ترگمان]یکی از آن ها ممکن است اغراق در یک سیاست مدار را ببخشد، اما گرفتن منتقدان از سوی منتقدان یا روزنامه نگاران آسان تر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Hyperbole, perhaps, but this meeting of two of world football's traditionally strongest sides should none the less prove highly informative.
[ترجمه گوگل]شاید بیش از حد، اما این دیدار دو تا از قویترین تیمهای فوتبال جهان به هر حال باید بسیار آموزنده باشد [ترجمه ترگمان]شاید، شاید، اما این ملاقات دو نفر از دو طرف فوتبال جهان نباید به شدت آموزنده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She appropriated slapstick and hyperbole to the delicious purpose of lampooning the fathead who made her life miserable.
[ترجمه گوگل]او تخطئه و هذیان را به هدف لذیذ لمپن کردن مرد چاقی که زندگی او را بدبخت کرده بود اختصاص داد [ترجمه ترگمان]او از استهزا و اغراق استفاده می کرد تا به این هدف دلنشین lampooning، که زندگیش را بدبخت کرده بود، قناعت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Already the hyperbole was out of all proportion compared to the evidence.
[ترجمه گوگل]پیش از این، هذلگویی در مقایسه با شواهد، از تناسب خارج بود [ترجمه ترگمان]اغراق از همه نسبت به شواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It is only slight hyperbole to say that Roy Disney averted a cultural tragedy.
[ترجمه گوگل]این که بگوییم روی دیزنی از یک تراژدی فرهنگی جلوگیری کرد، فقط یک هذل جزئی است [ترجمه ترگمان]این اغراق فقط اغراق آمیز است که بگوییم روی دیزنی یک تراژدی فرهنگی را خنثی کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• exaggeration or overstatement intended for effect hyperbole is a style of speech or writing which uses exaggeration in order to achieve its effect.
پیشنهاد کاربران
{در ادبیات} اغراق مثال: It was not hyperbole to call it the worst storm in twenty years. اغراق نبود اگر آن را بدترین طوفان در بیست سال گذشته بنامیم.
راهی برای توصیف چیزی ( برای تاثیر گذاشتن بیشتر ) با گفتن اینکه آن چیزی بسیار بزرگتر، کوچکتر، بدتر و یا هر چیز دیگری به غیر از آن چیزی که واقعاً وجود دارد غراق آشکار و عمدی ( هدفمند )
🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {هایپِربِلی} می باشد
a way of speaking or writing that makes someone or something sound bigger, better, more, etc. than they are مترادف آن؛ exaggeration به معنای مبالغه اغراق یا مبالغه از آرایه های ادبی است، ادعای وجود ویژگی را در کسی یا در چیزی می گویند؛ به اندازه ای که به دست آوردن آن ویژگی برای آن کس یا چیز به آن اندازه، ناممکن باشد. ... [مشاهده متن کامل]
در مثال زیر، معنای آن بخوبی مشخص می شود “I'm so hungry, I could eat a horse" “I've seen this movie a hundred times" مثال هایی از بکارگیری خود لغت؛ Although he’s not given to hyperbole, Ron says we are light - years ahead of our time To make a convincing case, some use hyperbole
غلو لطفا hyperbole و exaggeration رو با یک معنی ترجمه نکنید hyperbole به معنی غلو درواقع چیزیه که غیرواقعیه exaggeration به معنی اغراق در حقیقت چیزی واقعیه که گوینده برای حرف زدن ازش زیاده روی میکنه